تاریخ انتشار :دوشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۱ ساعت ۱۰:۳۱
سردار فلکی گفت: آخرین دیدار بنده با شهید همت زمانی بود که از طرف شهید رستگار کالکی را خدمت ایشان بردم تا به او نشان دهم، او در حال شستن لباس بود و هنگامی که آب آن را می‌گرفت، کالک را نگاه کرد.
به گزارش حدیدنیوز به نقل از فارس، سردار محمد علی فلکی از یادگاران دفاع مقدس است که از آغاز جنگ تحمیلی تا پایان در نقاط مختلف عملیاتی حضوری مؤثر داشته است. وی به عنوان مسئول گردان ادوات لشکر ۱۰سیدالشهدا (ع) حرف‌های بسیاری دارد که گوشه‌ای از آن از نظر گرامی تان می‌گذرد. 



سردار محمدعلی فلکی این گونه خود را معرفی می‌کند که متولد ۱۳۳۶ محله دو راهی قپان هستم. تحصیلات خود را تا مقطع سیکل ادامه دادم و سال ۵۶ ابتدا در شرکت ایران کاوه کار می‌کردم و از مردادماه سال ۵۸ وارد سپاه شده و عضو گردان یکم پادگان ولیعصر بودم.

*اولین ماموریت در سپاه مراسم تشییع آیت الله‌طالقانی

اولین مأموریت من با لباس سپاه شرکت در تشییع پیکر آیت‌الله طالقانی بود و بعد از آن برای انجام ماموریت وارد زابل شده و سپس به دنبال آن به کردستان رفتم. با تشکیل تیپ سیدالشهداء (ع) عضو آن شدم و تا پایان جنگ در آن مشغول بودم.

آغازین روز جنگ تحمیلی مصادف با روز آغاز زندگی مشترکمان بود و بعد از ۱.۵ ماه از آغاز جنگ به سرپل ذهاب رفتم و پس از چند ماه حضور در آن منطقه مجدداً به تهران برگشتم. در سال ۶۱ یک مأموریت ۶ ماهه به سیستان و بلوچستان رفتم. با آغاز عملیات خیبر در اسفند ماه ۶۲ در منطقه هوالهویزه در این عملیات حضور پیدا کردم.

البته ابتدا در سال ۶۲ عملیات والفجر یک در منطقه فکه آغاز کردیم که با شکست روبه‌رو شد و نتیجه لازم را نگرفتیم و دلیل آن این بود که ما در ابتدای سال ۶۱ در عملیات بیت‌المقدس خرمشهر را آزاد کردیم.ما در عملیات والفجر یک نیز به این نتیجه رسیدیم که در تاکتیک جنگی و زمین، برابری با دشمن نداریم، در نتیجه زمین عملیات را تغییر دادیم.

ما به دلیل بالا بودن توان نظامی عراق، نتوانستیم بعد از عملیات بیت‌المقدس عملیات‌های موفقی داشته باشیم. یکی از دلایل اینکه بعد از عملیات بیت‌المقدس خوب کار نکردیم، این بود که جنگ جهانی سوم به واقع علیه ما صورت گرفت. اما در انتهای سال ۶۲ شرایطی فراهم شد و در این عملیات، سه محور اصلی در آب و یک محور در خشکی ایجاد شد که جنگ زرهی نیز همراه آن صورت می‌گرفت .

بعد از آزادسازی خرمشهر تحولاتی را در منطقه شاهد بودیم و آن این بود که دشمن یک ترفند سیاسی بین‌المللی ایجاد کرد و درگیری در لبنان را به وجود آوردند و همین غائله باعث شد توان ذهنی و سیاسی نیروها معطوف به آنجا شد و از توان ذهنی و فکری آنها کاسته شد.

و در آن زمان بود که امام فرمودند: "راه قدس از کربلا می‌گذرد "و نیروهایی که به لبنان رفته بودند عجولانه برگشته و عملیات رمضان را انجام دادند که باز هم این عملیات موفقیت‌آمیز نبود.

*استفاده از مستشاران خارجی در جنگ

عراق با تغییر استراتژی خود و با استفاده از مستشاران خارجی از کشورهای روسیه، فرانسه و امریکا ترفندی به وجود آورد و همه اقدامات خود را شب‌ها انجام می‌داد و موانع بین خودشان و ما را مسلح کردند. یعنی زمین با تجهیزاتی مثل میدان مین و موانع دیگر مسلح شد.



*سال ۶۲ یکی از سال های پر عملیات جنگ

شاید به عبارتی می‌توان گفت :سال ۶۲ که انتهای آن به عملیات خیبر منجر شد، بیشترین عملیات‌ها در آن صورت گرفت و تغییر زمین و جابه‌جایی‌ها و همچنین تغییر تاکتیک‌ها ابتدا در رمل و سپس در کوهستان و در انتها در هور صورت گرفت و ما به این نتیجه رسیدیم که می‌بایست برای نابود کردن دشمن، ابتکار عمل را به دست بگیریم و ابتکار عمل این است که در جایی بجنگیم که دشمن قادر به جنگیدن نباشد.

در عملیات خیبر منطقه هور و آب گرفتگی آن فاصله طولی ۱۳ کیلومتری با نیروهای عراقی داشت و عراق هرگز فکر نمی‌کرد که ما از این فاصله ۱۳ کیلومتری عبور کنیم، لذا با خیال راحت در پشت این منطقه، مواضع دفاعی سنگینی را آماده نکرده بود.

*نیمی از اهداف ما در خیبر بدست نیامد

عملیات خیبر در دو مرحله انجام شد که ارتش در پاسگاه زید حضور داشت و همزمان نیروهای سپاه در منطقه هورالهویزه به انجام عملیات پرداختند، اما ارتش در همان ساعات اولیه شکست خورد و در مجموع نیمی ازاهداف ما در عملیات خیبر به دست نیامد.

عملیات خیبر با توجه به ویژگی‌های سرزمینی خود می‌توانست ما را به مرحله‌ای برساند که دشمن زانو زده و پای میز مذاکره بنشایند. چرا که اگر ما به جاده "نشو" می‌رسیدیم و در آن مستقر می‌شدیم، بصره را در تیررس خود داشتیم و دشمن پای میز مذاکره می‌نشست، اما این طور نشد و تنها دراین عملیات به ۴۰ درصد موفقیت رسیدیم.

با بررسی جمعیت نظامی دو کشور به این نتیجه می رسیم عراق نسبت به ما از جمعیت کمتری برخوردار است اما در طول جنگ، نیروهای بیشتری از گروه‌های مختلف مردمی، دانشگاهی و غیره را به صورت اجباری به منطقه آورده بود. ما به دلیل بالا بودن توان نظامی عراق، نتوانستیم بعداز عملیات بیت‌المقدس عملیات‌های موفقی داشته باشیم .یکی از دلایل اینکه بعد از عملیات بیت‌المقدس خوب کار نکردیم، این بود که در واقع جنگ جهانی سوم علیه ما صورت گرفت. و توان بسیار نظامی همه جانبه جهانی علیه ما بکار گرفته شد.

*عملیات خیبر مصادف با تشکیل نیروی دریایی سپاه

عملیات خیبر مصادف با تشکیل نیروی دریایی سپاه بود و عبور از آب و عملیات آبی‌خاکی، هور و رودخانه نیز از همین عملیات آغاز شد.

*۱۸۰گردان نیروی عراقی در عملیات خیبر

در آن زمان علاوه بر کشورهای غربی، شورای همکاری خلیج فارس، نیز تانک‌ها و هواپیماهای فرانسوی، انگلیسی، روسی و امریکایی در اختیار رژیم بعثی قرار داد و وارد منطقه عملیات خیبر شدند ولی ما موفق شدیم بعد از این عملیات ۱۹ هزار نفر از نیروهای عراقی را اسیر کرده، آن هم در شرایطی که در آن زمان رژیم عراق نیروهای نظامی‌اش به ۴۰ لشکر رسیده بود و تنها در عملیات خیبر ۱۸۰ گردان نیرو وارد عملیات کرده بود.

عملیات خیبر در یک شرایط جنگ جهانی بدون سر و صدا انجام گرفت. ما درهیچ عملیاتی به ویژه عملیات خیبر از نظر ادوات، همسانی با نیروهای عراقی نداشتیم، ولی درعملیات خیبر دست به ابتکار بزرگی زدیم، به این شکل که خمپاره‌ها وقتی که قرار بر کار گذاشتن می‌شد، باید زیر آن خوب زیرسازی می‌شد تا هیچ تکانی نمی‌خورد و هدف خوب نشانه‌گیری شود. در نتیجه متوجه این موضوع شدیم که در این عملیات منطقه برای زیرسازی مناسب نیست. در نتیجه در یک تویوتای وانت با تقویت کمک‌های آن کف آن را تراول قرار داده و کیسه‌های شن نیز بر روی آن قرار می‌دادیم و خمپاره را با ۱۰۰ گلوله درآن تعبیه می‌کردیم و این کار را حتی در کامیون‌های ماینور با خمپاره ۱۲۰ انجام می‌دادیم که این از ابتکارات عملیات خیبر بود.

*خیبر سرآغاز تغییر جنگ زمینی به آبی

در واقع عملیات خیبر طلیعه‌ای از جنگ شد که روند جنگ زمینی ما را تغییر داد و توانمندی و باور ما در جنگ آبی‌خاکی و عبور از آب فراهم کرد و سر منشأ عملیات والفجر ۸، آزادسازی فاو و کربلای ۴، عبور از الوند و عملیات بدر همین عملیات خیبر بود و این باور را قبولاند که می‌توان از روی زمین به آب هم رفت.

بعد از عملیات خیبر یک وقفه‌ای طولانی در انجام عملیات‌ها شد، به طوری که از فروردین سال ۶۳ تا زمستان همین سال عملیاتی صورت نگرفت. فرماندهان نیروهای خود و امکانات خود را بازسازی کردند و فرمانده گردان کلاسی برای فرمانده گروهان و دسته‌ها کلاس آموزشی تشکیل می‌دادند و فرمانده تخریب هم همین کار را انجام می‌داد.

تاکتیک‌ها و تکنیک‌ها آموزش داده‌ می‌شد و ضعف های نیروها مثل ناکارآمدی نیروهای بسیجی که به دلیل آموزش های کوتاه‌ مدت بو د بر طرف شد. در نتیجه در آن زمان گروهی از فرمانده‌هان مثل شهید رستگار، محقق و... از فرماندهان لشکر ۱۰ سیدالشهدا این ایرادات را به محسن رضایی انتقال دادند اما هیچ توجهی به آن نشد، سپس این انتقادات به هاشمی رفسنجانی انتقال داده شد اما او هم مسئله را سیاسی کرد و به آقای منتظری انتقال داد.

در آنجا فردی به نام مهدی هاشمی این‌ سؤال فنی را تبدیل به یک مسئله سیاسی کرد و اینها به اداره‌ کنندگان جنگ، این نظر را انتقال دادند که اگر به این شکل ادامه دهید جنگ شما طولانی مدت می‌شود.

*خاطره‌ای از شهید همت

آخرین دیدار بنده با شهید همت زمانی بود که از طرف شهید رستگار کالکی را خدمت ایشان بردم تا به او نشان دهم، او در حال شستن لباس بود و هنگامی که آب آن را می‌گرفت، کالک را نگاه کرد.

در عملیات والفجر یک نیز در طبقه اول یکی از ساختمان‌ها یک ماشین تویوتا ایستاده بود و در عقب آن پالت پتو بود و دیدم یک نفر پالت پتو روی دوشش می‌انداخت و اتاق‌ها را برای نیروها آماده می‌کرد و او کسی جزء شهید همت نبود. http://hadidnews.com/vdce7f8z.jh8f7i9bbj.html
نام شما
آدرس ايميل شما