تاریخ انتشار :سه شنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۱ ساعت ۱۶:۱۴
دکتر و مهندس های نظریه پرداز

به گزارش سرویس وبلاگستان حدیدنیوز ، رضا تاران در آخرین پست وبلاگ نامه های حوزوی نوشت :

الف-خیابان ارم قم مملو از مغازه هایی است که به اصطلاح محصولات فرهنگی عرضه میکنند هرکدام چند مانیتور و ال سی دی را بگونه ای قرار داده اند که مخاطبان را بسوی خود جلب کند، اگر از این خیابان عبور کنید صداهای مختلف گوش و مغز شما را بکار خواهد گرفت، صدای مداح شش ساله ای بگوش میرسد، ال سی دی تصویر قفس شیری را نشان میدهد که فردی را میخورد والبته بینندگان بحث میکنند که این فیلم ساختگی است یا واقعی، صدای فردی را میشنوید که در محکومیت غذاهای مدرن سخن میگوید و مخاطب را به غذاهای سنتی فرا میخواند، اما آنچه بیشتر توجه را جلب میکند سخنرانانی هستند که با کت وشلوار از اسلام سخن میگویند،با صدای بلند و مقتدارنه بگونه ای که مخاطب احساس میکند که بغیر از این حرفهای گوینده حرفی درست نیست، سخنران سعی میکندبرای حرفهای خود سند ارائه کند، سندهایی که مثلا بسختی بدست آورده است، در تکه کاغذی تایپ شده است سخنرانی سه ساعته دکتر فلانی در زمینه فراماسونها، آقای مهندس دیگر در زمینه شیطان پرستی سخن میگوید، دیگری که دکتری خارجی است در زمینه خطر وهابیت سخن میگوید فروشنده برای جلب مشتری میگوید این شخص قبلا وهابی بوده است و بعدا شیعه شده است.

ب- خیابان ارم قم یکی از مراکز اصلی پخش محصولات فرهنگی در کشور است و امروزه بسیاری از جوانان مذهبی در سراسر کشور این سخنرانیها را دنبال میکنند،البته حوزه کاری این سخنرانان در این سی دی ها خلاصه نشده است بسیاری از دانشگاهها همین سخنرانان را به دانشگاه دعوت میکنند و بعضا مشاهده میشود چند هزار نفر سه ساعت پای این مباحث مینشینند، چند روزه پیش در مسیر تهران قم با یکی از این علاقمندان گفتگو کردیم ، از دیدگاه ضدماسونی همه چیز را تحلیل میکرد ، میگفت این ماسونها از صدر اسلام فعال بوده اند رابطه ای بین ماسون ها ویهود برقرار میکرد و رحلت پیامبر ص را به این جماعت نسبت میداد والبته معتقد بود که همه اینها را از روایات اهل سنت درآورده است آنچنان با انرژی سخن میگفت که انسان را تحت تاثیر قرار میداد از مثلث صحبت کرد و اینکه نماد ماسونها است میگفت طراحی حرم حضرت امام خمینی ره که چهار طرح بشکل مثلث دارد تحت نفوذ ماسونها انجام گرفته است وحتی در اقدامی عجیب ادعا میکرد که شکل مثلث را باید از ریاضیات حذف کرد، در مورد علما هم بدبین بود میگفت من این حرفهایی را که فلانی میزند را از هیچ عالمی نشنیدم ، البته من تلاش نکردم شاید او را کمی تحت فشار میگذاشتم براحتی علما را محکوم میکرد.

اما بنظر میرسد چند نکته در این زمینه قابل تامل و فکر است:


۱-نقاط جذاب: این طیف از سخنرانان معمولا بر موضوع مورد بحث خود تسلط خوبی دارند و با انرژی تمام بحث خود را ارائه میکنند و خب طبیعی است همین تسلط جذابیتهای خوبی را ایجاد خواهد کرد خصوصا در جامعه ای که میزان مطالعه بسیار کم است،این تسلط باعث شده است انها بتوانند از منظر موضوع خود به زمینه های مختلف توجه کنند و برخی از گره های ذهنی جوانان را معنا کنند، طرح موضوعات عجیب و غریب که کمتر به انها پرداخته شده است نیز یکی دیگر از عوامل جذابیت مباحث آنها است، اطلاعات بسیار ریز آنها مخاطب را متقاعد میسازد که اینان افرادی فعال و با سواد هستند و مخاطب ناخوآگاه در مقابل آنها خود را متواضع می بیند.

۲-نگاه کاریکاتوری به دین: یکی از دیدگاههایی که شهید مطهری ره به آن پرداخته است لزوم توجه سیستمی به دین است به این معنا که شخصی که ادعای کارشناسی دین دارد باید شناخت نسبی از بخشهای مختلف دین را داشته باشد تا بخشی از دین را برجسته تر نکند بلکه همه اجزای دین را در کنار هم ببیند و هر بخش را به اندازه ای که دین به آن توجه دارد برجسته کند، بزرگ کردن بخشی از دین و نگاه از آن منظر به همه مسائل عالم قطعا خطایی است که تفسیر دین را بسمت تفسیر به رای خواهد برد. یعنی بخشهایی از دین بگونه ای مطرح میشود که بیشتر از اندازه ای است که دین به آن توجه کرده است وبخشی مورد غفلت قرار میگیرد درحالی که دین توجه بیشتری به آن داشته است و این یعنی تفسیر کاریکاتوری از دین.

۳-نگاه سلبی به دین: با دقت در سخنان و آثار تولید شده از جانب اینان میتوان فهمید که نگاه انها به دین اثباتی و ایجابی نیست بلکه نگاه سلبی را دنبال میکنند مثلا یکی از این آقایان معمولا از شیطان پرستی سخن میگوید و ابعاد مختلف ان را بررسی میکند اما اینکه نگاه خودمان به مقوله شیطان پرستی چیست مساله ای است که سخنی دراین باره گفته نمیشود ،توجه داشته باشید که عمل معقول ، عملی است که انسان بیشتر اندیشه خود را توضیح دهد و وقتی اندیشه خود فرد مشخص شد اندیشه های مخالف کنار میروند، نگاه اینها به این می ماند که فردی یکسال وقت دیگران را بگیرد و توضیح دهد که شیطان پرستی این است و بعداز کلی وقت گرفتن بگوید دنبال اینها نروید منحرفند، بعد بگوید که ما سیصد نوع عرفان انحرافی داریم وهرکدام را یکسال توضیح دهد و درآخر بگوید اینها بد هستند دنبالشان نروید، بنظر میرسد انسان عاقل عرفان اسلامی را توضیح میدهد و با معیارهای عرفان اسلامی عرفانهای دیگر خود به خود خارج میشوند، خلاصه اینکه از نظر علمی باید انسان مواضع خود را بیشتر توضیح دهد تا رد دیگران ، مساله ای که این جماعت کمتر به آن توجه دارند، نکته دیگر اینکه برخی از جلسات اینان توضیح شیطان پرستی است چرا که در رد آن سخنی گفته نمیشود ویا اینکه فرد توان رد آن را ندارد و نتیجه این است که مخاطب را به موضوع علاقمند میکند.


۳-قرار گرفتن حاشیه به جای متن: براستی آیا مشکل اصلی جامعه ما شیطان پرستی است؟براستی آیا همه کمبودها یهود است ؟براستی فراماسونها باعث این هستند که فردی نوبت را در صف اتوبوس رعایت نمیکند؟ براستی اینکه جوان مسلمانی در مسائل دینی سستی میکند تقصیر وهابیت است؟و صدها سوال دیگر از این قبیل را میتوان پرسید. شکی نیست که هر یک از این فرقه ها وجریانها انحرافی هستند و باید تدبیری برای مقابله چید اما بحث این است که برای مقابله چه باید کرد، آیا راه درست این نیست که جوانان را تقویت کرد آیا راه حل این نیست که جوانان را به دین خود آگاه کنیم، تا انها در رویارویی با دیدگاههای انحرافی توان مقابله داشته باشند؟متاسفانه این طیف از به اصطلاح نظریه پردازان مسائل اصلی دین را رها کرده وبه سراغ حواشی رفته اند و جوانان مشتاق را به این سمت میکشانند جهتی که معلوم نیست به کجا خواهد انجامید.توجه داشته باشیم که اندیشه انجمن حجتیه، سازمان مجاهدین خلق، و برخی از جریانها از نظر روشی بیشباهت به اینان نیست.

۴-ایجاد بدعت نظریه پردازی غیرمتخصصین: این جماعت این مساله را القا میکنند که در مسائل دینی بدون درس خواندن و گذراندن مراحل میتوان نظریه پرداز شد این افراد میگویند براحتی میتوانی با مطالعه آزاد در زمینه مسائل اسلامی صاحب نطر شد، این مساله گاهی آنقدر قوت دارد که روحانیت را که یکی از مفسرین اصلی دین هستند را براحتی رد میکنند و البته بوی اسلام منهای روحانیت در این جماعت به چشم میخورد که بنظر میرسد در آینده این رویارویی بیشتر میتواند خود را نشان دهد، تجربه تاریخ معاصر نشان میدهد که این جماعت اسلام را بگونه ای تفسیر کرده اند که بخشی از جامعه را به ناکجا آباد هدایت کرده اند اگر چه آنها در سالهای اولیه نظریه پردازی در جامعه مورد اقبال بوده اند.

۵- محصور نبودن نظریه پردازی اسلامی در روحانیون: البته اعتقاد این نیست که فقط روحانیون باید در زمینه اسلامی نظریه پردازی کنند بلکه مساله تبعیت از روش شناسی تفسیر اسلام است شخصی میتواند در زمینه اسلام نظر دهد که مسلط به این روش شناسی باشد واین می طلبد که فرد سالها در این زمینه فعالیت کرده باشد و تسلط نسبی بر مبانی اسلام داشته باشد.اما اینکه فرد بدون گذراندن این مراحل دم از نظریه پردازی اسلامی بزند مساله ای نیست که بتوان آن را پذیرفت.


۶- لزوم تکاپوی روحانیون: تاریخ معاصر نشان دهنده این است که این جماعت زمانی در جامعه پیدا میشوند که بخشی از روحانیت دچار رکود شده باشند و جامعه با تفسیر روحانیت از دین سیراب نشود، از این رو لازم است روحانیت و طلاب جوان که پتانسیل بسیار قوی دارند در این راستا فعال شوند تا احیانا از بروز برخی از انحرافها جلوگیری شود.

http://hadidnews.com/vdcicuaz2t1a5.bct.html
نام شما
آدرس ايميل شما