تاریخ انتشار :يکشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۱ ساعت ۰۹:۴۲
نگاهي به سريال «ديوار»

اينجا تهران است يا تگزاس؟

کارگری در روزنامه
در سريال «ديوار» همه امكانات و استعدادهاي يك درام تلويزيوني به كار رفته است.
اينجا تهران است يا تگزاس؟
به گزارش سرویس وبلاگستان حدیدنیوز، کارگری در روزنامه نوشت : «ديوار» -تازه ترين ساخته سيروس مقدم- در نگاه اول و به عنوان يك سريال پليسي مهيج و سرگرم كننده كار بدي از آب درنيامده است؛ حداقل اينكه اصلي ترين الزامات يك درام تلويزيوني در آن رعايت شده و از همه مهم تر اينكه ايجاد جذابيت دراماتيك در اين سريال بدون دستاويز قرار دادن تمهيدات نخ نما و مبتذل و موهن، اتفاق افتاده است. اما اين سريال نيز همچنان با يك فيلم پليسي ايراني فاصله دارد. 

در سريال «ديوار» همه امكانات و استعدادهاي يك درام تلويزيوني به كار رفته است. از داستان پر فراز و نشيب و شخصيت پردازي پيچيده و چند لايه گرفته تا ضرباهنگ قدرتمند و بازي هاي قابل قبول بازيگران. جلوه هاي ويژه و نمايش عمليات هاي محيرالعقول پليسي ، در كنار لحظات عاطفي و خانوادگي، يك روايت متنوع و غني را شكل داده است. 

روايت سريال «ديوار» براساس تم انتقام شكل گرفته است؛ جميل، مجرمي است كه پس از ۱۵ سال حبس از زندان آزاد مي شود و تلاش مي كند تا از عامل اصلي به زندان افتادنش يعني يونس سبزي، افسر متعهد نيروي انتظامي انتقام بگيرد. چون اين پليس از اقوام نزديك جميل بوده و مي توانسته حتي با يك تماس تلفني مانع از ادامه حبس وي شود اما حاضر نشد تا عدالت را فداي رابطه خانوادگي اش كند. آنچه اين ماجرا را پر از گره هاي به ظاهر كور نموده اين است كه فرزند دو طرف متخاصم قصد ازدواج با يكديگر را دارند. 

«ديوار» در همان حال كه يك فيلم اكشن و پر زد و خورد است، داراي لايه هاي روانشناختي و انسان شناختي هم هست. قرار گرفتن يونس بين رسالت كاري و نسبت هاي خانوادگي اش يك موقعيت پركشمكش و جان فرساست. 

اين پليس، از يك طرف با يك مسئله خانوادگي درگير شده و از طرف ديگر مسئوليت مهمي را برعهده دارد. اين تنش داستاني موجب درگيري بيشتر مخاطب با سريال مي شود و همچنين حساسيت و سنگين بودن كار مأموران نيروي انتظامي را نشان مي دهد. همچنان كه قطب منفي يا همان ضدقهرمان سريال نيز يك شر مطلق نيست.
 
اين از ويژگي هاي مثبت اين كار است كه سركرده خلافكاران داستان، ، كاملا منفي به نمايش درنيامده و از خصوصيات اخلاقي مثبت نيز برخوردار است. ضمن اينكه در قالب شخصيت جميل نيز عوامل روانشناختي منجر به انحطاط و جرم قابل بررسي است. اينكه جهل و عدم فرهنگ قانون پذيري و همچنين رسوخ كينه توزي و انتقام جويي در اشخاص تا چه حد بر سوق يافتن آن ها به سوي هنجار شكني و جنايت موثر است . 

در سريال «ديوار» نه سرگرم سازي فداي محتوا شده و نه آموزش و فرهنگسازي، قرباني جذابيت شده است.سريال «ديوار» در عين اينكه يك أثر هنري سرگرم كننده محسوب مي شود، گرايشي به آگاه سازي مخاطب هم دارد. امروز بر همه آشكار است كه بخشي از مشكلات اجتماعي و فرهنگي و رخ دادن خيلي از تخلفات در جامعه ناشي از كم اطلاعي افراد است. اگر شهروندان جامعه نسبت به طرح ها و ترفندهاي خلافكاران و باندهاي تبه كار آشنايي و آگاهي بيشتري داشته باشند بدون شك عرصه بر مجرمين تنگ تر خواهد شد.
 
اين مسئله، يكي از اهداف محتوايي سريال «ديوار» است. همان طور كه در چند قسمت از اين سريال از طرح برخي سارقان اموال و خودرو كه با پوشيدن لباس مأموران نيروي انتظامي فعاليت مي كنند پرده برداشته شد. 

اما مسئله اصلي درباره اين سريال همان مشكلي است كه بسياري ديگر از آثار سينمايي و تلويزيوني ما نيز به آن مبتلا هستند؛ غيرايراني بودن و كپي برداري از روي فيلم هاي غربي. اين مشكل از شخصيت پردازي تا فضاسازي و بازنمايي تاريخي و جغرافيايي را در بر مي گيرد. 

هرچند كه اين بار تلاش فراواني شده تا قهرمان درام تا جاي ممكن ايراني باشد، اما برخي كاستي ها مانع تحقق اين مهم شده است؛ يونس سبزي با بازي آتيلا پسياني، فردي اخلاقگرا و متدين نمايش داده شده است. او در عين وظيفه شناسي و تعهد كاري، خانواده دوست است و نسبت به نزديكان خود نيز احساس مسئوليت بالايي دارد. 

وي باوجود اقتدار و شجاعت مثال زدني اش، از مهرباني و رأفت والايي برخوردار است. در همان حال كه جسارت خط شكني و رفتن به دل خطر را دارد اما به شدت قانون پذير بوده و در برابر مافوق خود فروتن و سر به زير است. اما يك غفلت بزرگ درباره اين شخصيت پردازي، قطع رابطه اين قهرمان با مردم است. همچنان كه در طول روايت مي بينيم، محل زندگي يونس ويلايي در شمال تهران است و اين درحالي است كه يكي از شاخصه هاي يك پليس آرماني -مانند همه كارگزاران نظام- ساده زيستي و حضور در متن و بطن جامعه است. 

موضوع اين است كه در واقعيت نيز مأموراني در سطح يونس امكان فراهم نمودن اين نوع زندگي را درحالت عادي ندارند. بر فرض هم كه مصاديقي اين چنين وجود داشته باشد، مگر يكي از رسالت هاي تعريف شده و ثابت صداوسيما تخريب اشرافيگري نيست؟ پس چرا اين سريال قهرمان خود را ويلانشين و شهرك غربي نشان مي دهد؟ 

به غير از اين در جزئيات هم كار به هاليوود كشيده است! مثلا به نوع رابطه يونس با رئيسش دقت كنيد چقدر به رابطه مأمور با فرمانده اش در فيلم هاي آمريكايي شبيه است. يا حتي نحوه ارتباط امير حسين با نامزدش بيش از آنكه با مناسبات فرهنگي جامعه ما تناسب داشته باشد، به مناسبات غربي شباهت دارد. 

همه چيز سريال رنگ و بوي وسترن دارد. شهر سريال «ديوار» بيشتر به تگزاس شبيه است تا تهران. مثلا در يكي از صحنه ها، جميل وقتي قصد تماس با يكي از يارانش را دارد به راحتي يك تلفن همراه را از دست يك عابر مي گيرد و فرد مال باخته هم اصلا جرأت اعتراض و برخورد ندارد. 

مشكل ديگر سريال «ديوار» مثل ساير آثار كارگردانش حركات بيش از حد دوربين است. تصويرسازي هاي عجيب و غريب سيروس مقدم بيشتر از اينكه خلاقيت نمايي باشد، نوعي ادا و اطوار محسوب مي شود. اين همه پيچ و تاب دادن دوربين براي نمايش يك صحنه چه لزومي دارد، وقتي مي توان با سادگي و ملاحت صحنه را ترسيم كرد؟اجراي غير منطقي برخي صحنه ها هم توي ذوق مي زند و به جلوه كار لطمه وارد مي كند.
 
مثل سكانس عجيبي كه در آن يكي از مجرمان داستان با وجود زخمي شدن باز هم مثل ترميناتور حركات محيرالعقولي را انجام مي داد! يا اين موضوع كه بارها در طول سريال ديدم؛ در فضايي بسته و خفه، هم پنكه روشن است و هم آدم ها كاپشن و اوركت به تن دارند! http://hadidnews.com/vdcf.xdeiw6d1cgiaw.html
نام شما
آدرس ايميل شما