تاریخ انتشار :چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴ ساعت ۱۳:۲۶
در فاصله‌ای نه‌چندان دور از مرکز پرهیاهوی پایتخت، زندگی در مسیری متفاوت جریان دارد؛ مسیری که میان رشد بی‌وقفه تهران و فرسایش آرام پیرامونش شکل گرفته است. آن‌جا در لایه‌ای کم‌دید و کم‌گفته، نشانه‌های یک بحران خاموش به‌تدریج پدیدار می‌شود؛ بحرانی که نه از یک عامل بلکه از جمعی از تصمیم‌ها، ناهمواری‌ها و جابه‌جایی‌های ناگزیر ساخته شده است.
پایتختی که رنج را به حاشیه‌ها صادر می‌کند
کلان‌شهر تهران، امروز بیش از هر زمان دیگری در تلاقی رشد و فرسایش ایستاده است؛ از نفس‌تنگی آسمان و قفل ترافیک گرفته تا بحران مسکن و فرسودگی زیرساخت‌ها. تهرانی که روزگاری نماد امید و پیشرفت بود، حالا زیر فشار جمعیت، آلودگی و تصمیمات متناقض هر روز با چالش تازه‌ای روبه‌رو می‌شود.

این مهم باعث شده تا پژوهش ایرنا در پرونده‌ای با عنوان «تهران ۱۴۰۴» تصویری جامع از مشکلات زیست‌محیطی، مدیریت شهری، مسکن و بافت فرسوده، چالش‌های اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی و پتانسیل‌های تهران را مورد بررسی قرار دهد. «متهم اصلی قطع درختان تهران کیست؟» نخستین گزارشی است که در ارتباط با این پرونده منتشر شده است. پژوهشگر ایرنا در گزارش پیش‌رو تلاش دارد تصویری جامع، تحلیلی و آسیب‌شناسانه از وضعیت این شهرها ارائه دهد و نشان دهد چگونه زندگی هزاران خانوار در سایه پایتخت، در شرایطی ناپایدار و پرخطر شکل می‌گیرد.

شهرهایی در حاشیه پایتخت

در یکی از محلات حاشیه‌ای شهریار، خانواده‌ای پنج‌نفره در اتاقی ۱۸ متری زندگی می‌کنند. پدر کارگر روزمزد است و هر صبح منتظر تماس کارفرمایان می‌ماند تا شاید برای چند ساعت کار به کارگاه یا پروژه‌ای فراخوانده شود. مادر با خیاطی در خانه درآمدی ناچیز دارد و سه فرزند خانواده، هرکدام به دلیل هزینه‌ها و نبود مدرسه مناسب، مدتی از تحصیل فاصله گرفته‌اند. کوچه‌ای که خانه این خانواده در آن قرار دارد، آسفالت نشده و با اولین بارندگی پاییز، رفت‌وآمد در آن دشوار می‌شود. این تصویر تنها نمونه‌ای از هزاران خانواده‌ای است که در چنین شرایطی زندگی می‌کنند؛ خانواده‌هایی که میان «اجبار مهاجرت» و «نداشتن راه بازگشت»، در وضعیتی فرساینده گرفتار شده‌اند.

حاشیه‌نشینی در شهرهای اطراف تهران سال‌هاست به یکی از چالش‌های مهم اجتماعی و شهری ایران تبدیل شده است؛ پدیده‌ای که تنها، پیامد بحران مسکن نیست بلکه محصول انباشتی از نابرابری، ضعف سیاست‌گذاری و گسست ساختاری بین مرکز و پیرامون است.

پایتختی که رنج را به حاشیه‌ها صادر می‌کند

شهرهایی همچون اسلام‌شهر، شهریار، رباط‌کریم، پاکدشت، ورامین و قرچک‌ و... به ظاهر بخشی از کلان‌شهر تهران‌اند، اما در عمل در لایه‌ای از محرومیت، کمبود خدمات و ناامنی زیستی گرفتار شده‌اند. هدف اصلی ایجاد این شهرها «مهار رشد بی‌رویه تهران» و «مهار مهاجرت انبوه به پایتخت»، با تمرکززدایی و ایجاد گزینه سکونتی بیرون از مرکز بوده است.

موج‌ گسترده مهاجرت اقتصادی به تهران

رشد جمعیت تهران و افزایش شدید هزینه‌های زندگی، بسیاری از خانوارهای کم‌درآمد را وادار کرده از پایتخت فاصله بگیرند و در شهرهای حاشیه‌ای ساکن شوند؛ مناطقی که در ظاهر ارزان‌ترند اما کیفیت زندگی در آن‌ها با سرعت و شدتی کم‌نظیر رو به افول است.

علاوه بر مهاجرت مرکزنشینان، ایران در ۲ دهه گذشته شاهد موج‌های گسترده مهاجرت اقتصادی از استان‌هایی نظیر سیستان و بلوچستان، خوزستان، لرستان، کردستان و هرمزگان به مرکز بوده است. بسیاری از این مهاجران در جست‌وجوی شغل، امنیت مالی و آموزش بهتر راهی تهران شده‌اند، اما واقعیت اقتصادی پایتخت، آنان را به مناطق حاشیه‌ای رانده و اسکان در خانه‌های کوچک، غیرایمن و فاقد خدمات کافی را به تنها گزینه ممکن برای ادامه زندگی تبدیل کرده است، ساختمان های ناموزون و سربرآورده در دل کوه هایی که حکایت از غروب‌های سنگین و غربت می‌دهد حکایت از نوعی «فقر جابه‌جا شده»؛ فقری که از استان‌های محروم راهی پایتخت شده اما نهایتاً در کمربند پیرامونی تهران مستقر شده است.

شهرهایی که خلق شدند

در کنار مهاجرت‌های اقتصادی، سیاست‌گذاری اشتباه در حوزه مسکن نیز نقش تعیین‌کننده‌ای در گسترش حاشیه‌نشینی داشته است. پروژه‌های مسکن مهر و طرح‌های مشابه نظیر فازبندی‌ها، به‌جای آنکه به کاهش شکاف طبقاتی کمک کنند، در مواردی به دلیل جانمایی نادرست، فقدان خدمات پایه، دوری از مراکز اشتغال و هزینه‌های بالای رفت‌وآمد، ساکنان را در موقعیتی سخت‌تر قرار داده‌اند.

بسیاری از خانوارهایی که به امید خانه‌دار شدن به این مناطق نقل‌مکان کردند، امروز با ساعات طولانی تردد، هزینه‌های پنهان زندگی و نبود زیرساخت مناسب دست‌وپنجه نرم می‌کنند. ساخت‌وسازهای غیرمجاز و رشد بی‌برنامه شهرنشینی در این مناطق نیز موجب شده بافت‌هایی شکل بگیرد که نه‌تنها استانداردهای شهرسازی را رعایت نمی‌کنند بلکه امکان توسعه خدمات شهری را نیز از بین برده‌اند. در واقع، توسعه شتاب‌زده و بدون کنترل، شهرهایی خلق کرده که ظرفیت زیستی‌شان به سرعت فرسوده شده است.

مواجه با محرومیت از نوع جدید

بسیاری از حاشیه نشینان برای فرار از محرومیت‌های شغلی، اجتماعی و فرهنگی مهاجرت می‌کنند اما پیامدهای اجتماعی این شرایط به‌مراتب عمیق‌تر از آن چیزی است که در ظاهر دیده می‌شود. برای مثال مدارس کم‌کیفیت، نبود امکانات آموزشی و هزینه‌های پنهان تحصیل موجب می‌شود بسیاری از آنها خیلی زود وارد بازار کار غیررسمی یا شرایط پرخطر شوند.

پایتختی که رنج را به حاشیه‌ها صادر می‌کند

نبود فعالیت‌های فرهنگی ارزان‌قیمت، خانه‌های فرهنگ، مراکز مشاوره یا فضاهای عمومی استاندارد، نقش بسیاری در تشدید این روند دارد. ساکنان حاشیه همچنین با نوعی انگ اجتماعی مواجه‌اند؛ هویتی تحمیلی که خود را در رفتار جامعه، شیوه استخدام، نگاه نهادها و حتی نحوه ارائه خدمات شهری نشان می‌دهد. این انگ، احساس تبعیض را تشدید کرده و فاصله ذهنی این مناطق با شهر اصلی را بیشتر می‌کند.

از نظر اقتصادی نیز زندگی در حاشیه مبتنی بر ناپایداری است. بسیاری از ساکنان به مشاغل روزمزد یا غیررسمی مشغول‌اند؛ مشاغلی که فاقد بیمه، امنیت شغلی و درآمد ثابت هستند. کارگری فصلی، دستفروشی، کار در کارگاه‌های کوچک یا مشاغل خانگی کم‌درآمد، عمده راه‌های کسب درآمد در این مناطق است.

نبود فرصت‌های شغلی پایدار، زندگی خانواده‌ها را همواره در آستانه فروپاشی مالی قرار می‌دهد و هر بحران اقتصادی کوچک-از بیماری تا بیکاری چندماهه-می‌تواند آنان را به زیر خط فقر مطلق ببرد. در کنار این، سرمایه‌گذاران به‌دلیل ریسک بالای اجتماعی و نبود زیرساخت مناسب، تمایل کمی برای ورود به این مناطق دارند؛ بنابراین چرخه محرومیت اقتصادی تداوم پیدا می‌کند و امکان شکل‌گیری طبقه متوسط از بین می‌رود.

پیامد های زیست محیطی

اما تأثیرات زیست‌محیطی و شهری حاشیه‌نشینی شاید از همه عمیق‌تر و بلندمدت‌تر باشد. توسعه بی‌ضابطه سکونتگاه‌ها، اراضی کشاورزی حاصلخیز اطراف تهران را به سرعت نابود کرده و امنیت غذایی منطقه را با تهدید مواجه ساخته است.

باغات شهریار، مزارع ورامین و زمین‌های پاکدشت در سال‌های اخیر زیر فشار ساخت‌وسازهای غیرمجاز قرار گرفته یا به‌طور کامل نابود شده‌اند. بناهایی که بدون نقشه مهندسی ساخته شده‌اند، خطر جدی در برابر حوادث طبیعی به‌ویژه زلزله محسوب می‌شوند. کوچه‌های تنگ، معابر ناایمن و کمبود زیرساخت‌هایی مانند فاضلاب یا مدیریت پسماند، این مناطق را به فضاهایی شکننده تبدیل کرده‌اند که در برابر هر بحران، از سیل گرفته تا آتش‌سوزی، بسیار آسیب‌پذیرند.

حمل و نقل طاقت فرسا

یکی دیگر از پیامدهای مهم حاشیه‌نشینی، بحران حمل‌ونقل میان این شهرها و تهران است. بسیاری از ساکنان مجبورند هر روز مسافت‌های طولانی را برای رسیدن به محل کار طی کنند و این امر نه‌تنها وقت و انرژی آنان را می‌گیرد بلکه فشار سنگینی بر جاده‌ها، اتوبان‌ها و حمل‌ونقل عمومی وارد می‌کند.

پایتختی که رنج را به حاشیه‌ها صادر می‌کند

ترافیک سنگین صبحگاهی در ورودی‌های تهران، آلودگی هوا و مصرف بی‌رویه سوخت، بخشی از هزینه‌های پنهانی است که حاشیه‌نشینی به کلان‌شهر تحمیل می‌کند. این رفت‌وآمدهای طولانی، کیفیت زندگی را کاهش داده و خانواده‌ها را تحت فشار روانی و جسمی قرار می‌دهد.

باز تولید مشقت زندگی

با وجود گستردگی این مسائل، سیاست‌گذاری در حوزه حاشیه‌نشینی طی سال‌های گذشته عمدتاً مقطعی و غیرهماهنگ بوده است. نبود یک برنامه جامع، باعث شده هر دستگاهی بخشی از مسئله را بر عهده بگیرد اما هیچ‌کس تصویر کلی را مدیریت نکند.

گاهی رویکردهای امنیتی جایگزین نگاه اجتماعی شده و در نتیجه، اعتماد جامعه محلی آسیب دیده است. در بسیاری از طرح‌ها تمرکز بر ساخت‌وساز بوده نه بر توانمندسازی ساکنان. همین امر باعث شده حتی با اجرای پروژه‌های نوسازی، فقر و آسیب اجتماعی در شکلی دیگر بازتولید شود.

ساخت شهرها مثل پرند و پردیس قرار بود راهی برای کنترل بحران جمعیت و مسکن در تهران باشد اما تجربه بیش از سه دهه نشان داده که اگر زیرساخت، خدمات و برنامه‌ریزی جدی وجود نداشته باشد، این «راه‌حل» خودش به منبع بحران تبدیل می‌شود.

در نهایت باید گفت حاشیه‌نشینی در اطراف تهران نه یک پدیده ساده، بلکه نتیجه درهم‌تنیدگی مسائل ساختاری، اقتصادی و اجتماعی است. آینده تهران در حاشیه‌هایش رقم می‌خورد؛ جایی که هزاران خانواده بدون امنیت شغلی، بدون خدمات کافی و بدون چشم‌انداز روشن زندگی می‌کنند.

اگر امروز سیاست‌گذاری هوشمند، جامع و مشارکت‌محور جایگزین اقدامات پراکنده نشود، این وضعیت نه‌تنها گسترش خواهد یافت بلکه شکاف اجتماعی و نابرابری را عمیق‌تر می‌کند.

گزارش از فاطمه زارع/ ایرنا 
http://hadidnews.com/vdcfy0dj.w6dmvagiiw.html
نام شما
آدرس ايميل شما