تاریخ انتشار :يکشنبه ۱۱ آبان ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۶
‌ آمریکایی‌ها می‌گویند: بیایید مذاکره کنیم، اما این بار باید از توان دفاعی‌تان هم صرف نظر بکنید!
مذاکره‌ به شرط تسلیم!

سوالِ مهم

صبحی آرام در یکی از نانوایی‌های شهر، صفی کوتاه از مردمی شکل گرفته بود که برای خرید نان در انتظار بودند. گفت‌وگویی ساده اما سکوت را شکست. جوانی با لحنی معترض گفت: «همه‌چیز گران شده، حتی نان! اگر با آمریکا مذاکره می‌کردند، شاید اوضاع این‌طور نبود!» نانوا، در حالی‌که بی‌وقفه نان‌های داغ را از تنور بیرون می‌کشید، بدون آنکه سر بلند کند پاسخ داد: «مگر آن زمان که مذاکره کردند قیمت‌ها پایین آمد یا گرانی تمام شد؟»

این گفت‌وگوی کوتاه اما معنا‌دار، بازتابی از پرسشی است که در ذهن بسیاری از مردم وجود دارد؛ پرسشی که در عرصه‌ی سیاسی و رسانه‌ای نیز بارها تکرار شده است: آیا مذاکره با آمریکا، می‌تواند گره‌گشای مشکلات اقتصادی کشور و بهبود معیشت مردم باشد؟

برجام در آینه یک داستان ساده

فرض کنید مردی برای آسایش خانواده‌اش، تمام پس‌انداز و سرمایه عمرش را جمع می‌کند تا ماشینی بخرد و زندگی‌اش را کمی راحت‌تر کند. طرف مقابلش، اما کسی است که به بدقولی و خلف وعده شهره است. با این حال، قرارداد امضا می‌کنند: خریدار همه دارایی‌اش را می‌دهد، فروشنده قول تحویل ماشین را می‌دهد. روزها می‌گذرد، هفته‌ها و ماه‌ها هم. پول پرداخت شده اما از ماشین خبری نیست.

ده سال می‌گذرد و فروشنده حالا می‌گوید: «می‌خوای ماشین رو بدم؟ باید خونه‌ت رو هم بدی!»عقل چه می‌گوید؟ آیا چنین معامله‌ای منطقی است؟این داستان خیالی نیست. شبیه همان ماجرایی است که سال‌هاست مردم ایران تجربه‌اش کرده‌اند؛ برجام، توافقی که ایران به همه تعهداتش پایبند ماند، اما طرف مقابل، از زیر آن شانه خالی کرد. نه تنها به وعده‌ها عمل نکرد، بلکه یک‌جانبه از توافق بیرون رفت؛ و ده سال، زندگی و معیشت مردم توسط یک جریان خاص به غربی‌ها گره خورد و اقتصاد ایران شرطی شد: «ده سال قبل از این، ما یک قراردادی با آمریکایی‌ها بستیم که اسمش در داخل کشور ما «برجام» است. ما همه‌ی کارهایی را که باید انجام میدادیم انجام دادیم، او تحریمها را برنداشت،‌ هیچ کدام از قولهایی را که داده بود انجام نداد و بعد هم اصلاً خود او، پاره کرد آن توافقنامه را که مقرّر شده بود، اصلاً بکلّی خارج شد از برجام و آن را رد کرد.» ۱۴۰۴/۰۷/۰۱

مذاکره‌ به شرط تسلیم!

حالا همان‌ آمریکایی‌ها دوباره می‌گویند: بیایید مذاکره کنیم، اما این بار باید از توان دفاعی‌تان هم صرف نظر بکنید، شاید در عوض، تحریم‌ها را لغو کنیم! آیا این منصفانه است؟ آیا عقل می‌پذیرد با کسی که یک‌بار قولش را شکست، دوباره بنشینی بر سر همان میز، آن هم با شرایطی سنگین‌تر: «طرف آمریکایی پیشاپیش خودش نتیجه‌ی مذاکرات را معیّن کرده؛ یعنی اعلام کرده میخواهد مذاکره‌ای بکند که نتیجه‌ی آن مذاکره، تعطیل شدن فعّالیّتهای هسته‌ای و غنی‌سازی در کشور ایران باشد. حالا این [فرد] غنی‌سازی را گفته، معاونش اعلان کرد که ایران بایستی موشک هم نداشته باشد! نه موشک دوربُرد؛ موشک میان‌بُرد هم نباید داشته باشد، موشک کوتاه‌بُرد هم نباید داشته باشد!» ۱۴۰۴/۰۷/۰۱

کلید در دست خودمان است، نه در دست بیگانه

مذاکره یک ابزار برای تأمین منافع ملی کشور است به شرط آنکه با احترام متقابل و پایبندی به تعهد از طرف مقابل همراه شود و عزت و منفعت کشور از بین نرود. اما وقتی طرف مقابل، در هرگونه توافقی بدعهدی می‌کند و مذاکره را ابزاری برای تحمیل خواسته‌هایش می‌داند، دیگر نامش گفت‌وگو نیست، تحمیل است: «[رئیس جمهور آمریکا] میگوید «من اهل معامله‌ام، میخواهم با ایران معامله کنیم»! معامله‌ای که با زورگویی نتیجه‌ی آن از پیش معلوم باشد، معامله نیست، تحمیل است. اسم این معامله نیست. «بنشینیم صحبت کنیم و نتیجه این بشود»! این زورگویی است.» ۱۴۰۴/۰۷/۲۸

همان‌طور که در «مدل لیبی» دیدیم، آنچه آمریکا مذاکره می‌نامد در واقع برنامه‌ای برای خلع قدرت طرف مقابل و از بین بردن مولفه‌های اقتدار و قدرت ملی است؛ ظاهراً معامله، اما در باطن، زورگویی و تحمیل. تجربه‌ی این سال‌ها اما به روشنی نشان داده است: راه حل اقتصاد ایران و بهبود معیشت مردم در واشنگتن و نیویورک و پاریس و لندن نیست بلکه وابسته به فعال شدن ظرفیت‌های ملی و درونی کشور و بها دادن به کارآفرینان و تولیدگران و نخبگان و کارگران و جوانان ایرانی است که با صبر، کار تلاش و امید، ستون‌های کشور را نگه داشته‌اند: ‏«کلید حل ‎مشکلات اقتصادی در لوزان و ژنو و نیویورک نیست؛ در داخل کشور است.» ۱۳۹۴/۰۲/۰۹

آنچه پیش‌روی نخبگان و مسئولان کشور است روشن است؛ کدام راه، منطقی و به نفع کشور و مردم است: اعتماد دوباره به وعده‌های غربی‌ها یا تکیه بر توان خود؟ http://hadidnews.com/vdcgx39t.ak9xw4prra.html
نام شما
آدرس ايميل شما