تاریخ انتشار :جمعه ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۲ ساعت ۱۴:۴۸
چرا قاطبه‌ی گزینه‌های کاندیداتوری روی میز اصلاح‌طلبان، از عناصر نزدیک به هاشمی هستند؟
ناکجا آباد جاده‌ی دوطرفه‌ی هاشمی- اصلاح‌طلبان
به گزارش حدیدنیوز، با گذاری بر تکاپوی انتخاباتی ماه‌های اخیر اصلاح‌طلبان، همواره یک سؤال به صورت برجسته خودنمایی می‌کند و آن اینکه چرا قاطبه‌ی گزینه‌های کاندیداتوری روی میز اصلاح‌طلبان، از عناصر کارگزاران و نزدیک به هاشمی هستند؟


 پی بردن به این موضوع، که کنش هاشمی تنها به بازی مستقیم وی محدود نمی‌شود، چندان دشوار به نظر نمی‌رسد. همان گونه که در مطلع بحث ذکر شد، با گذاری بر تکاپوی انتخاباتی ماه‌های اخیر اصلاح‌طلبان همواره یک سؤال به صورت برجسته خودنمایی می‌کند و آن اینکه چرا قاطبه‌ی گزینه‌های کاندیداتوری روی میز برای اصلاح‌طلبان، عموماً از عناصر کارگزاران و نزدیک به هاشمی بوده و هستند؟


آرایش انتخاباتی اصلاح‌طلبان در ماه‌های ابتدایی محمدعلی نجفی، عضو حزب کارگزاران سازندگی و وزیر آموزش و پرورش دولت هاشمی را به عنوان یکی از جدی‌ترین گزینه‌ها به خود می‌دید. حسین کمالی، وزیر کار و امور اجتماعی دولت هاشمی و مشاور وی در مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز دیگر کاندیدای مطرح آن روز‌ها بود. با گذشت زمان و جدی‌تر شدن رقابت‌ها نام اسحاق جهانگیری، از مؤسسین کارگزاران سازندگی و عضو فعلی شورای مرکزی این حزب هم به میان آمد. در نهایت، حسن روحانی، رئیس ۲۰ سال گذشته‌ی مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت و از جمله‌ی نزدیک‌ترین یاران هاشمی نیز اعلام کاندیداتوری قطعی کرد.

در واقع هرچند که حضور هر یک از این چهره‌ها در دولت اصلاحات و در سمت‌های مختلف قابل انکار نیست، لکن آنچه مسلم است اینکه خاستگاه و هویت اصلی آن‌ها ریشه در دولت کارگزاران دارد.
در مقابل، البته گزینه‌هایی همچون سید حسن خمینی، مهرعلی‌زاده، کمال خرازی، کواکبیان و حتی محمد خاتمی هم بودند که چسبندگی خاصی به هاشمی و کارگزاران نداشتند؛ لکن هر یک به دلیلی از چرخه‌ی رقابت جدی و فشرده خارج شدند.

در این بین، با کم‌رنگ شدن احتمال حضور خاتمی، تنها محمدرضا عارف باقی ماند که توانسته است به خوبی در این فضا عرض اندام کند و تا به امروز به حاشیه نرود، اما او نیز از آماج حملات رسانه‌های نزدیک به هاشمی نظیر سایت «بازتاب امروز» در امان نمانده و با عنوان «اصلاح‌طلب بدلی» شدیدترین تخریب‌ها را از سوی این رسانه‌ها متحمل شده است. تخریب‌هایی که حتی انتقاد خاتمی را بر انگیخته و وی را در دیدار با گردانندگان این سایت صراحتاً به گله‌گذاری از این مسئله واداشته است.

با این وصف، به نظر می‌رسد بازیگردانی هاشمی تا به این لحظه موفق بوده و به خوبی اصلاح‌طلبان را به انفعال برده باشد. هرچند اصلاح‌طلبان هم به دلیل آنکه به غیر از خاتمی (که از آمدنش ناامید هستند)، از کارت بازی جدی دیگری بهره نمی‌بردند و به بیان دقیق‌تر، در میان خود گزینه‌ای که هم موقعیت اجتماعی قابل قبولی داشته باشد و هم تأیید صلاحیت شود نداشتند، بالاجبار به این بازی تن دادند.

در واقع، این جریان به هاشمی به عنوان پل ورود به داخل نظام می‌نگرد. در مقابل، البته هاشمی هم ‌ـ‌در صورت پیروزی‌ـ‌ با شکل دادن به دولت سایه، با یک تیر چند نشان را نشانه می‌رود. از سویی، بعد از ۸ سال مجدداً صحنه‌گردانی مدیریت اجرایی کشور را به دست می‌گیرد و از دیگر سو از دست دولت کنونی، که در این سال‌ها در حکم کابوسی برای وی عرض اندام کرده بود، خلاص می‌شود.

با اوصاف یادشده، گزاره‌های زیر برای بررسی دقیق‌تر بازی هاشمی تا حد زیادی راهگشا به نظر می‌رسد.

بحران نمایی

چندان خلاف واقع نیست اگر شاه‌بیت اظهارات هاشمی و عملیات روانی اطرافیان و رسانه‌های نزدیک به وی طی ماه‌های گذشته را بحرانن‌مایی از وضعیت کنونی کشور بخوانیم. در این ارتباط، می‌توان به خبر سایت شخصی هاشمی از دیدار وی با اعضای کمیسیون امور زیربنایی و تولید و شورای راهبردی حمل و نقل دبیرخانه‌ی مجمع اشاره داشت؛ آنجا که می‌نویسد: «آیت‌الله هاشمی رفسنجانی تغییر ساختار دستگاه‌های اجرایی و انحلال سازمان‌ها، شوراهای راهبردی و ادغام‌های غیرکارشناسی و غیرمنطقی وزارتخانه‌ها را در کنار انزوا و خانه‌نشین کردن سرمایه‌های انسانی و مدیران باسابقه‌ی کشور، بلای اقتصادی و تولید در کشور خواند.»

به گفته‌ی پدر معنوی کارگزاران: «اگر اداره‌ی یک کشور متکی به افراد و جریان‌های خاص شود، نتیجه‌ی آن وضع کنونی خواهد بود که هیچ­کس مسئولیت مشکلات و معضلات را پذیرا نیست.»هاشمی همچنین در گفت‌وگو با ویژه‌نامه‌ی نوروزی روزنامه‌ی شرق نیز، در خصوص عملکردهای موجود در این سال‌ها، مدعی می‌شود: «در سیاست خارجی تعامل را انعطاف و تحریم‌ها را کاغذپاره خواندیم و با تکیه بر شعار و آمار و ارقام غیرواقعی، اقتصاد کشور را دچار رکود تورمی کردیم که بدترین نوع تورم و رکود در اقتصاد است.[۱]

رئیس دولت‌های پنجم و ششم در دیدار نمایندگان اقشار مختلف استان مازندران نیز تصریح می‌کند: «اگر برنامه‌های مصوب در زمان دولت سازندگی به دلایل مختلف مسکوت نمی‌ماند، پیگیری می‌شد و به اجرا در می‌آمد، امروز مردم ایران دغدغه‌ی شغل، مسکن، سلامت، تحصیل و درمان را به هیچ‌وجه نداشتند.»

در این بین، البته نباید از نقش رسانه‌های این جریان و به ویژه سایت «بازتاب امروز»، که از هیچ سوژه‌ای برای سیاه‌نمایی از وضع موجود چشم‌پوشی نمی‌کند غافل شد.

این رویه البته به اینجا ختم نشد و ابعاد دیگری هم برای آن قابل تصور است. القای این موضوع، که شرایط به وجود آمده معلول عدم توجه به نقطه نظرات هاشمی رفسنجانی است، نیز ادعایی است که این روزها به صراحت مطرح می‌شود. هاشمی، در این خصوص با صراحت تمام، می‌گوید: «تمام حرف‌هایی که در مورد آینده گفتم و روی نوار ضبط شده محقق شد. اگر به نظرات بنده عمل می‌شد، امروز گرفتار شرارت‌های سال ۸۸ نمی‌شدیم چون برای من این اتفاقات روشن بود.» نظراتی که البته بخش‌هایی از آن ۴ سال پیش، در نامه بدون سلام به رهبری منتشر شد.

به علاوه، تأکید بر این مسئله که بحران موجود را نه احمدی‌نژاد که حامی اصلی وی یعنی رهبر انقلاب به وجود آورده است نیز وجوه کمتر دیده‌شده‌ی سناریوی انتخاباتی این جریان به شمار می‌آید. سایت «بازتاب امروز» در راستای تکمیل این سناریو در مطلبی تحت عنوان «در جمهوری اسلامی رئیس‌جمهور چه اختیاراتی دارد؟» به قلم «محمد سروش محلاتی» به طور تلویحی مدعی می‌شود، با وجود رهبر انقلاب به عنوان ولی فقیه در رأس امور، رئیس‌جمهوری از حق قانونی خود محروم است و برای مجازات رئیس‌جمهوری باید سهم رهبری در شکل‌گیری حوادث نیز لحاظ شود.

این سایت می‌نویسد که رئیس‌جمهوری در ایران «حق قانونی ثابت» ندارد و «همه‌ی اختیارات» وی تابعی از خواست رهبری است. در این یادداشت، به بی‌اختیار بودن رئیس‌جمهوری در تعیین وزیر برای چند وزارتخانه‌ی کلیدی اشاره شده و آمده است دومین مقام اجرایی کشور حتی حق تغییر این وزرا بدون اجازه‌ی رهبری را ندارد.

این سایت، با بیان محدود شدن اختیارات رئیس‌جمهور در دو مقطع تدوین قانون اساسی و ضمیمه شدن تبصره‌هایی به آن پس از تدوین، می‌نویسد: «روشن است که این سخن به معنی نفی مسئولیت رئیس‌جمهور در قبال اقداماتش و تبرئه‌ی او در تقصیراتش نیست، بلکه بدان معنی است که “مسئولیت” فقط به اندازه‌ی “اختیارات” است و در جایی که او اختیاری ندارد و مطابق دستور عمل می‌کند، انتظار پاسخ‌گویی از او نباید داشت.»


به نظر می‌رسد بازیگردانی هاشمی تا به این لحظه موفق بوده و به خوبی اصلاح‌طلبان را به انفعال برده باشد. هرچند اصلاح‌طلبان هم به دلیل آنکه به غیر از خاتمی (که از آمدنش ناامید هستند)، از کارت بازی جدی دیگری بهره نمی‌بردند و به بیان دقیق‌تر، در میان خود گزینه‌ای که هم موقعیت اجتماعی قابل قبولی داشته باشد و هم تأیید صلاحیت شود نداشتند، بالاجبار به این بازی تن دادند.

هاشمی کلید حل بحران

این جریان، در تکمیل رویکرد بحران‌نمایی مورد اشاره، در تلاش است تا این گونه جا بیندازد که کلید حل بحران و خروج از وضعیت اضطرار کنونی، کسی نیست جز هاشمی.

صادق زیباکلام به عنوان یکی از طلایه‌داران دعوت از هاشمی در گفت‌وگو با خبرگزاری آریا تأکید می‌کند: «هر قدر اصول‌گرایان به این باور برسند که کشور در عرصه‌ی داخلی، بین‌المللی و اقتصادی دچار بحران است، شانس نامزدی فردی چون هاشمی بیشتر می‌شود. بنده معتقدم این شرایط می‏طلبد کسی نامزد شود که بتواند کشور را از بحران نجات بدهد.»

محمد هاشمی هم در گفت‌وگو با باشگاه خبرنگاران مدعی می‌شود که «تنها این را می‌دانم که بسیاری از مردم و جریانات سیاسی در حال حاضر آیت‌الله هاشمی را راه نجات ملت می‌دانند.» در این میان، حسین مرعشی نیز از این قافله جا نمانده است و در گفت‌وگو با ویژه‌نامه‌ی پایان سال روزنامه‌ی بهار به فهرست ادعاهای مطرح‌شده در این فضا می‌افزاید: «از نظر کارشناسی، شرایطی در کشور پیش آمده است که اگر این امر مورد توجه افکار عمومی و جناح‌های سیاسی باشد و نظام هم این را بپسندد، آقای هاشمی ظرفیت‌هایی دارد که می‌تواند در یک دوره‌ی چهارساله بهبودی سریعی در اوضاع ایجاد کند.»

در یکی از جدیدترین اظهارات هم علی مطهری، که این سال‌ها به طرز حیرت‌انگیزی هواخواه هاشمی شده است، از اعتقادش به شرایط اضطرار بودن کشور گفت: «معتقدم در چنین شرایطی تنها کسی که می‌تواند به وضع موجود سر و سامان دهد آقای هاشمی است.» تقاضای جدید او از هاشمی این بود که «ایشان خوب است که بیایند و چهار سالی به اوضاع کشور سر و سامان دهند و وقتی شرایط عادی شد، بروند.»


هاشمی فرصت مغتنمی مشترک برای اصلاح‌طلبان و نظام

القای این موضوع، که حضور هاشمی رفسنجانی در ساحت انتخابات هم برای حاکمیت و هم برای اصلاح‌طلبان یک فرصت مغتنم و استثنایی به شمار می‌آید، یکی دیگر از خطوط اصلی عملیات روانی و رسانه‌ای این جریان تلقی می‌شود. در این فضا، علاقه‌مندان به کاندیداتوری هاشمی با تکیه بر این موضوع سعی دارند که علی‌رغم وجود فصل تمایز‌های متعدد میان او و اصلاح‌طلبان، وی را خیرالموجودین برای این جریان معرفی کنند.

محسن هاشمی در این خصوص به روزنامه‌ی آرمان می‌گوید: «شاید در شرایط فعلی هاشمی بتواند با توجه به نفوذ خود در جامعه چه در بین اصولگرایان واقعی و چه اصلاح‌طلبان معتدل و چه در بین مردم کوچه و بازار با نقش مثبت، وحدت جامعه را از گسستی که آن را تهدید می‌کند نجات دهد. او می‌تواند با اتحاد این نیروها در مقابل افراط و تفریط بایستد.»

وزیر کشور دولت اصلاحات نیز در تکمیل همین سناریو در گفت‌وگو با روزنامه‌ی آرمان اذعان می‌کند: «سران اصلاحات نظرشان در مورد آقای هاشمی مثبت است[…] بنابراین، حضورشان می‌تواند برای عبور از مرحله‌ی افراطی‌گری مؤثر باشد.»


فضاسازی و ایجاد تقاضا برای حضور هاشمی در انتخابات


همان گونه که از برآیند مباحث منتشرشده در رسانه‌ها طی هفته‌های گذشته به نظر می‌رسد، باید با قطعیت گفت که هاشمی چندان بی‌میل به تکیه بر کرسی اول پاستور نیست؛ لکن هنوز با تردیدهایی در این خصوص مواجه است. بر این اساس است که وی در خصوص کاندیداتوری خود تصریح می‌کند «به احتمال ۹۰ درصد در انتخابات ریاست‌جمهوری کاندیدا نخواهم شد، مگر آنکه یک مطالبه‌ی عمومی در کشور شکل گرفته و بنده احساس تکلیف نمایم!»

در مقابل، البته رقبای دیروز و یاران امروز هاشمی هم بیکار ننشسته و با لبیک به مطالبه‌ی وی، آن را بی‌جواب نگذاشته‌اند. در این بین، سعید حجاریان گوی سبقت را از همه ربوده و ضمن اعلام آمادگی برای پادویی هاشمی جهت دعوت از وی، تأکید کرد: «جریان بی‌رمق اصلاحات نیاز به احیا و ریکاوری دارد که ورود هاشمی به صحنه‌ی این فضا را برای ما مهیا می‌کند.» اظهار نظر طنزآلود محمد هاشمی نیز در این رابطه در نوع خود جالب توجه است آنجا که مدعی شده است: «تحلیل مردم از خلق حماسه‌ی سیاسی در سال ۹۲، حضور آقای هاشمی در کسوت نامزدی است. حتی عده‌ای از مردم بر این اعتقاد بودند که در سطوح بالا توافقاتی برای نامزدشدن آقای هاشمی انجام شده و دلیل نام‌گذاری امسال نیز با نام حماسه‌ی سیاسی همین موضوع است. در حقیقت، مردم بر این اعتقادند که خواسته‌ی رهبری برای “حماسه‌ی سیاسی” با نامزدی هاشمی در انتخابات محقق می‌شود.»[۲]

همان گونه که ذکر شد، یکی از جدی‌ترین اولویت‌های هاشمی در این انتخابات رهایی یافتن از کابوسی به نام احمدی‌نژاد است. برای نیل به این هدف، او یا باید به طور مستقیم وارد بازی می‌شد که البته هزینه‌های آن بالا بود و یا آنکه باید تن به صحنه‌آرایی و مهره‌چینی برای انتخابات می‌داد که طرح پیشنهاد ائتلاف ۲+۱ برای اصلاح‌طلبان در این راستا بود. ائتلافی میان خاتمی، که از همان ابتدا نیامدنش حتی برای محافل داخلی این جریان نیز تقریباً مسجل بود، روحانی و جهانگیری که هر دو رگه‌هایی کارگزارانی دارند. در این بین، همان گونه که انتظارش می‌رفت، چسبندگی بیشتر حسن روحانی به هاشمی مانع اقبال اصلاح‌طلبان به وی شد و این جریان ناگزیر به اسحاق جهانگیری اقبال نمود.

در این میان، هاشمی البته حساب فرضیه‌ی حضور هم‌زمان روحانی و جهانگیری در انتخابات و رقابت این دو با یکدیگر را هم کرده است؛ به نحوی که ضمن القای این گزاره که «حسن روحانی گزینه‌ی اصلی هاشمی است» توسط اطرافیان و فرزندش رسماً خبر از اعلام حمایت کارگزاران از جهانگیری می‌دهد. به این ترتیب، چنانچه هر یک از این دو به پاستور راه یابد، راه همچنان برای هاشمی هموار خواهد بود.

با این وجود، البته هاشمی با اعلام اینکه «نمی‌گویم نمی‌آیم»، پرونده‌ی حضور مستقیم خود در انتخابات را نیز کماکان مفتوح نگه داشت؛ پرونده‌ای که طی هفته‌های گذشته با افزایش فشارها بر خاتمی جهت کاندیداتوری رو به بسته شدن بود، اما امتناع او کافی بود تا مجدداً تب «هاشمی می‌آید، نمی‌آید» در میان اصلاح‌طلبان و اطرافیان هاشمی بالا بگیرد؛ تبی که در آن یک فرزند هاشمی از آمدن او خبر می‌دهد، دقایقی بعد فرزند دیگر آن را تکذیب می‌کند و مجدداً سایت نزدیک به خاندان هاشمی به فاصله‌ی چند ساعت در مصاحبه‌ای با سعید حجاریان از حضور هاشمی در دقیقه‌ی ۹۰ می‌گوید و دقایقی بعد همین خبر از خروجی سایت حذف می‌شود و باز خود هاشمی می‌گوید که نمی‌گویم نمی‌آیم و قس علی هذا.

خلاصه آنکه استراتژی تعلیق هم به عنوان روی دوم بازی هاشمی کماکان در جریان است و در این گیر و دار، این اصلاح‌طلبان هستند که بدون داشتن کاندیدایی باب میل خود و در موضع انفعال، تنها نظاره‌گر دست‌گردانی هاشمی در این بازی هستند. (*)

پی‌نوشت‌ها:

[۱]دیدار با اعضای شورای مرکزی و مسئولین استانی حزب اعتدال و توسعه.

[۲]گفت‌وگو با روزنامه‌ی بهار، ۲۱ فروردین ۹۲٫

http://hadidnews.com/vdcg3n9q.ak9y34prra.html
نام شما
آدرس ايميل شما