تاریخ انتشار :جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴ ساعت ۱۵:۴۲
نقش امارات در یمن را نمی‌توان صرفاً در چارچوب مشارکت نظامی محدود تفسیر کرد، بلکه بخشی از یک طرح ژئوپولیتیک بلندمدت است که بر کنترل سواحل، مهندسی قدرت محلی و تغییر موازنه منطقه‌ای استوار است.
مزدور اسرائیل | امارات به دنبال تجزیه یمن است
حدید نیوز؛ جنگ یمن که در ابتدا با ادعای بازگرداندن «مشروعیت سیاسی» و مقابله با انصارالله آغاز شد، در طول یک دهه گذشته به صحنه‌ای پیچیده از رقابت‌های ژئوپولیتیک، تضاد منافع متحدان و پروژه‌های نفوذ منطقه‌ای تبدیل شده است. در این میان، امارات از یک بازیگر همراه با عربستان سعودی، به کنشگری مستقل با اهداف مشخص و گاه متعارض با ریاض بدل شده و توانسته با هزینه‌ای به‌مراتب کمتر، دستاوردهای راهبردی گسترده‌تری در یمن تثبیت کند.

ورود امارات به جنگ یمن و تفاوت اهداف با عربستان

امارات از همان آغاز عملیات «طوفان قاطع» در سال ۱۳۹۴، حضوری فعال در ائتلاف عربی داشت، اما اهداف آن با اهداف عربستان یکسان نبود. در حالی که ریاض تمرکز خود را بر شکست انصارالله و بازگرداندن دولت منصور هادی قرار داده بود، ابوظبی نگاهی عمیق‌تر و ساختاری‌تر به جغرافیای یمن داشت و این کشور را بخشی از معادله بزرگ‌تر امنیت دریایی، تجارت جهانی و رقابت منطقه‌ای تعریف می‌کرد.

امارات به‌خوبی می‌دانست که پیروزی نظامی کامل در یمن دشوار و پرهزینه است، بنابراین از همان سال‌های ابتدایی، استراتژی نفوذ تدریجی، ایجاد نیروهای نیابتی و کنترل گلوگاه‌های حیاتی را در پیش گرفت و تلاش کرد بدون گرفتار شدن در جنگ فرسایشی، منافع بلندمدت خود را تضمین کند.

تمرکز بر سواحل و بنادر؛ ستون اصلی راهبرد امارات

یکی از شاخص‌ترین ویژگی‌های حضور امارات در یمن، تمرکز سنگین بر مناطق ساحلی و بنادر راهبردی این کشور بود. از عدن و المکلا در جنوب گرفته تا المخا و باب‌المندب در غرب، همگی در کانون توجه ابوظبی قرار داشتند. این تمرکز اتفاقی نبود، بلکه ریشه در راهبرد کلان امارات برای تبدیل شدن به قدرت مسلط بر خطوط کشتیرانی، بنادر و لجستیک دریایی منطقه داشت.

کنترل یا نفوذ بر بنادر یمن به امارات این امکان را می‌دهد که هم امنیت مسیرهای تجاری خود در دریای سرخ و اقیانوس هند را تقویت کند و هم از ظهور رقبای بندری بالقوه جلوگیری به عمل آورد. در این چارچوب، تصاحب یا اداره عملی بنادری مانند عدن و المخا نه یک اقدام اقتصادی صرف، بلکه بخشی از پروژه «اشغال نرم اقتصادی» محسوب می‌شود که با ابزار سرمایه‌گذاری، شرکت‌های پوششی و نیروهای محلی پیش می‌رود.

ایجاد و سازماندهی نیروهای نیابتی خارج از ساختار دولت

امارات برای تثبیت نفوذ خود در یمن، به‌جای اتکا به دولت رسمی، به ایجاد و حمایت از نیروهای مسلح محلی روی آورد که خارج از زنجیره فرماندهی دولت عمل می‌کردند. نیروهایی مانند کمربند امنیتی، النخبه الحضرمیه، النخبه الشبوانیه و در نهایت نیروهای وابسته به شورای انتقالی جنوب، همگی با آموزش، تسلیح و پشتیبانی مستقیم امارات شکل گرفتند.

این نیروها به ابوظبی اجازه دادند بدون حضور گسترده نیروهای رسمی خود، کنترل میدانی مناطق حساس را در دست بگیرد و در عین حال هزینه‌های سیاسی و انسانی مداخله مستقیم را کاهش دهد. چنین مدلی باعث شد امارات حتی پس از اعلام کاهش نیروهایش در سال ۲۰۱۹، همچنان نفوذ تعیین‌کننده‌ای در جنوب و غرب یمن حفظ کند.

تقابل با جریان اخوان‌المسلمین و حزب اصلاح

یکی دیگر از اهداف کلیدی امارات در یمن، مقابله با جریان اخوان‌المسلمین بوده که در قالب حزب اصلاح حضور پررنگی در ساختار سیاسی و نظامی دولت مستعفی داشت. ابوظبی حزب اصلاح را تهدیدی ایدئولوژیک و امنیتی می‌دانست و تلاش کرد با حذف تدریجی نفوذ آن، توازن قدرت را به نفع نیروهای همسو با خود تغییر دهد.

همین مسئله به شکاف عمیق میان امارات و دولت منصور هادی منجر شد و زمینه‌ساز حمایت امارات از چهره‌ها و جریان‌هایی شد که بعدها شورای انتقالی جنوب را تشکیل دادند. در عمل، امارات ترجیح داد با نیروهای محلی وفادار به خود کار کند تا با دولتی که بخش‌هایی از آن تحت نفوذ جریان‌های ناهمسو قرار داشت.

حمایت از شورای انتقالی جنوب و پروژه تجزیه نرم

شورای انتقالی جنوب به‌تدریج به مهم‌ترین ابزار سیاسی و نظامی امارات در یمن تبدیل شد. این شورا که گفتمان جدایی‌طلبانه را نمایندگی می‌کند، توانست با حمایت امارات، کنترل بخش‌های مهمی از جنوب یمن را در دست بگیرد و حتی با نیروهای وفادار به دولت مستعفی درگیر شود.

امارات اگرچه به‌صورت رسمی از وحدت یمن سخن می‌گوید، اما در عمل با تقویت ساختارهای موازی قدرت در جنوب، مسیر تجزیه نرم و مرحله‌ای کشور را هموار کرده است. این وضعیت نه‌تنها دولت مرکزی را تضعیف کرده، بلکه یمن را به میدان رقابت نفوذ میان بازیگران منطقه‌ای تبدیل کرده است.

رقابت پنهان و آشکار با عربستان سعودی

با گذشت زمان، اختلاف رویکرد امارات و عربستان در یمن بیش از پیش آشکار شد. در حالی که عربستان هزینه اصلی جنگ، حملات موشکی و فشارهای سیاسی را متحمل شد، امارات توانست با تمرکز بر اهداف محدود اما راهبردی، دستاوردهای ملموس‌تری به دست آورد. تسلط نیروهای نزدیک به امارات بر حضرموت، شبوه و المهره، به‌ویژه در مقاطعی که این مناطق پیش‌تر تحت نفوذ عربستان بودند، نشان داد که رقابت دو متحد سابق وارد مرحله‌ای جدید شده است. بسیاری از تحلیلگران معتقدند امارات عملاً از جنگ یمن برای عقب راندن تدریجی عربستان از معادلات میدانی و جایگزینی نفوذ خود استفاده کرده است.

پیوند منافع امارات با آمریکا و اسرائیل در دریای سرخ

نقش یمن در امنیت دریای سرخ و باب‌المندب، این کشور را به نقطه تلاقی منافع امارات، آمریکا و رژیم صهیونیستی تبدیل کرده است. پس از عملیات‌های دریایی انصارالله علیه کشتی‌های مرتبط با اسرائیل، اهمیت کنترل سواحل یمن برای مهار این تهدید بیش از پیش افزایش یافت.

در این چارچوب، برخی منابع یمنی معتقدند تحرکات اخیر امارات و نیروهای وابسته به آن، می‌تواند بخشی از طرحی گسترده‌تر برای تضعیف انصارالله و ایجاد کمربند امنیتی همسو با منافع آمریکا و اسرائیل در جنوب دریای سرخ باشد. امارات با فراهم کردن زیرساخت‌های بندری، فرودگاهی و اطلاعاتی، تلاش کرده خود را به بازیگری غیرقابل چشم‌پوشی در این معادله تبدیل کند.

نتیجه

نقش امارات در یمن را نمی‌توان صرفاً در چارچوب یک مشارکت نظامی محدود تفسیر کرد، بلکه این نقش بخشی از یک پروژه ژئوپولیتیک بلندمدت است که بر کنترل سواحل، مهندسی قدرت محلی و تغییر موازنه منطقه‌ای استوار شده است. ابوظبی توانسته با ترکیب ابزارهای نظامی، اقتصادی و سیاسی، نفوذی پایدار در بخش‌های حساس یمن ایجاد کند و این کشور را به یکی از اضلاع رقابت‌های بزرگ‌تر منطقه‌ای تبدیل سازد.

با این حال، تداوم این مسیر می‌تواند یمن را بیش از پیش به سوی تجزیه، بی‌ثباتی و درگیری‌های داخلی سوق دهد و پیامدهای آن نه‌تنها دامن گیر مردم یمن، بلکه متوجه امنیت منطقه‌ای و دریایی نیز خواهد بود. آینده یمن تا حد زیادی به چگونگی مهار این پروژه‌های نفوذ و بازسازی یک اراده ملی فراگیر گره خورده است.

مهر
http://hadidnews.com/vdcd5s0o.yt0s56a22y.html
نام شما
آدرس ايميل شما