تجربه اخیر ثابت کرد که دو قطبیسازی نهتنها راهبرد شکستخورده ای است، بلکه بازی در زمین دشمن برای تضعیف تمامیت ارضی و امنیت ملی است.
به گزارش حدید نیوز؛ در تاریخ معاصر ایران، بهویژه پس از دوم خرداد ۱۳۷۶، رقابتهای سیاسی بهتدریج به سمت الگوی «دو قطبیسازی» حرکت کرد.
این شیوه که با تحریک احساسات، تکفیر و اهریمنسازی رقیب همراه بود، اگرچه احتمالا در کوتاه مدت موفقیتهای ظاهری هم برای جریانات سیاسی به دنبال داشته اما در عمل نهتنها گسلهای اجتماعی را عمیقتر کرد، بلکه به فرهنگی مخرب در تعاملات روزمره برخی ایرانیان تبدیل شد. این یادداشت با بررسی روند تشدید شکافها و عوامل تأثیرگذار بر آن، به تحلیل معجزهآسای بازگشت همدلی پس از حمله اخیر به ایران میپردازد و مسئولیت رسانهها و مردم را در تداوم این وحدت مرور میکند.
۱. دو قطبیسازی؛ از ابزار سیاسی تا بحران هویتی
از سال ۱۳۷۶، به تدریج جریانهای سیاسی با تکیه بر ادبیات صفر و صدی عاریتی از غرب، رقابت را از عرصه ایدهها به جنگ هویتی کشاندند. این روند در ۱۳۸۸ به اوج خود رسید و با تبدیل اختلافسلیقههای طبیعی به «تضادهای وجودی»، پیوندهای خانوادگی و اجتماعی را نیز تحتالشعاع قرار داد. در این فضا، شبکههای اجتماعی و رسانهها با تقویت «حبابهای فکری»، هرگونه گفتوگوی سازنده را ناممکن کردند. نتیجه آن شد که کوچکترین تفاوتها به بهانهای برای نفرت تبدیل شد و جامعه ایران بهجای تکثر سازنده، به سمت واگرایی پیش رفت.
۲. نقش دشمن و سوءاستفاده از گسلهای اجتماعی
دشمنان ایران با درک این ضعف، استراتژی خود را بر دامنزدن به اختلافات قومی، مذهبی، سیاسی و ... متمرکز کردند. هدف نهایی آنان، تبدیل شکافهای داخلی به بحرانهای امنیتی و نهایتاً تجزیه ایران بود. در این میان، تکنولوژی به ابزاری برای تشدید نفرت تبدیل شد و هر گروه تنها به صدای مشابه خود در رسانه ها و شبکه های اجتماعی گوش سپرد.
۳. معجزه وحدت؛ آزمونی برای همبستگی ملی
در اوج این آشفتگی، حمله اخیر به ایران که مقدمه آن نیز همین شکاف اجتماعی و طمع دشمن به افتراقات بود، مانند طوفان شن در طبس، نهتنها تهدید را خنثی کرد، بلکه بهصورتی غیرمنتظره دلهای مردم را به هم نزدیک ساخت. این «امداد غیبی» نشان داد که جامعه ایران در عمق خود، ظرفیتی بینظیر برای همدلی دارد؛ ظرفیتی که حتی تحلیلگران نیز تحقق فوری آن را ناممکن میدانستند. این وحدت خودجوش، درس بزرگی برای تمام جریانها بود: «ایران بالاتر از اختلافهاست.»
۴. رسالت جدید رسانهها و مردم؛ از تضاد تا مهربانی
اکنون وظیفه اصلی رسانهها، تریبون دارها و شهروندان، تبدیل این لحظه تاریخی به فرصتی پایدار است. مهربانی در ادبیات، پرهیز از خراشیدن احساسات دیگران و حفظ احترام متقابل ــ بدون عقبنشینی از اصول ــ باید به گفتمان مسلط تبدیل شود.
تجربه اخیر ثابت کرد که دو قطبیسازی نهتنها راهبرد شکستخورده ای است، بلکه بازی در زمین دشمن برای تضعیف تمامیت ارضی و امنیت ملی است. اگرچه تفاوتهای سلیقهای در جامعه ۸۰ میلیونی ایران اجتنابناپذیر است، اما هنر اصلی، مدیریت این تفاوتها با ادبیاتی دلسوزانه است. باید از این فرصت تاریخی برای تقویت «خانواده بزرگ ایران» استفاده کرد؛ خانوادهای که در سایه مهربانی و عقلانیت میتواند الهامبخش جهانیان باشد.