۳۱ اردیبهشت، روزی تلخ که داغ از دست دادن سید محرومان و همراهانشان را برای ایران زنده میکند. این روز، یادآور ایثار رئیسجمهور شهید در راه مردم است؛ داغی که هرگز فراموش نمیشود.
به گزارش حدید نیوز؛ سی و یکم اردیبهشت، یادآور روزی است که ایران در سوگ فرو رفت؛ روزی که خادمالرضا، سید محرومان و همراهانش در سانحهای تلخ آسمانی شدند. این تاریخ، نه تنها سالگرد شهادت آیتالله رئیسی، رئیسجمهور محبوب و مردمی، بلکه یادآور ایثار، خدمت بیمنت و اخلاص در راه مردم است. داغی که بر دل ملت نشست، هرگز التیام نیافت و هر ساله در این روز، با برگزاری مراسمهای گوناگون، یاد و خاطره این عزیزان گرامی داشته میشود.
این روز، فرصتی است برای مرور دوباره مسیر خدمت، یادآوری تلاشهای بیوقفه و تجدید پیمان با آرمانهایی که شهید رئیسی برای آنها جان باخت. ۳۱ اردیبهشت، روزی است که نشان میدهد عشق به وطن، خدمت به مردم و ایستادگی در برابر مشکلات، میتواند نام و یاد انسانها را برای همیشه در تاریخ ماندگار کند. این داغ، تنها یک خاطره نیست، بلکه انگیزهای است برای ادامه راه و تلاش برای ساختن ایرانی آباد و سربلند.
مشهد؛ ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
بوی بهارنارنج و گلاب، آمیخته به عطر معنویت، فضای حرم مطهر رضوی را پر کرده بود. زائرانی از دور و نزدیک، دلهایشان را گره زده به ضریح طلایی، زیر لب برای سلامتی رئیس جمهور و همراهان دعا میکردند.
ناگهان این تصویر پر امید چهره زائران حرم رضوی ترک برداشت. زمزمهای مبهم، آرام آرام در میان جمعیت پیچید. ابتدا کسی به درستی نمیدانست چه خبر است. کلمات، تکهتکه و نامفهوم، از این سو به آن سو میرفتند: تا اینکه از بلندگو حرم صدایی پخش شد؛ «آیت الله سید ابراهیم رئیسی خادم الرضا (ع) که سه سال پیش در سالروز ولادت امام رضا هشتمین رئیس جمهور ایران اسلامی شد، در شب ولادت امام رضا به شهادت رسید» اما هر چه زمان میگذشت، این زمزمهها بلندتر و رساتر میشدند و قلبها را به تپش میانداختند.
لحظهای بعد، خبرِ فاجعه، چون صاعقهای آسمانِ حرم را شکافت: «شهادت رئیس جمهور… آیت الله رئیسی… و همراهان…»
سکوت… سکوتی سنگین و نفسگیر، بر حرم حاکم شد. گویی زمان، در همان لحظه، برای همیشه متوقف شده بود. صدای نقارهها، ناگهان خاموش شد و هیاهویِ جمعیت، فروکش کرد. نگاهها، با بهتی عمیق، به هم گره خوردند. ناباوری، در تکتکِ چهرهها موج میزد. خبر، آنقدر تلخ بود که هیچ کسی حال خوبی نداشت.
اما، واقعیت، تلختر از آن بود که بتوان انکارش کرد. خبرِ شهادت، از طریق بلندگوهای حرم، به طور رسمی اعلام شد و دیگر جای هیچ شک و شبههای باقی نماند.
آن لحظه، لحظهای بود که گویی زمین زیر پای زائران خالی شد. بغضها ترکیدند و صدای گریه و شیون، در صحنها طنینانداز شد. زنانی که با چادرهای مشکی، صورتهای خود را پوشانده بودند، بلند بلند میگریستند و مویه میکردند. مردان، با چشمانی اشکآلود، به یکدیگر تسلیت میگفتند و شانههایشان از شدت غم، میلرزید. کودکان، حیران و سرگردان، به والدینِ خود چسبیده بودند و با چشمانی معصوم، به این صحنهی غمانگیز نگاه میکردند.
حرم، ناگهان، تبدیل به یک حسینیه شد. مراسم عزاداری خودجوشی در گوشه و کنارِ صحنها شکل گرفت. زائران، دستهدسته، به سمت ضریح حرکت میکردند و با صدایی لرزان، به ذکر مصیبت میپرداختند. نوای «ای اهل حرم، میر و علمدار نیامد…» در فضای حرم طنینانداز شد و اشکها را بر گونهها جاری کرد.
در میان این غم و اندوه، صحنههایی از همدلی و همدردی نیز دیده میشد. زائران، با هر زبان و قومیتی، در غم از دست دادن رئیس جمهور و همراهانش، شریک بودند و به یکدیگر دلداری میدادند. پیرمردی، با دستانی لرزان، پیشانیِ جوانی را بوسید و زیر لب، دعایی برایش خواند. زنی، کودکی را در آغوش گرفت و اشکهایش را با گوشهی روسریاش پاک کرد.
در آن لحظاتِ سخت، ایمان و اعتقاد، تنها پناهگاهِ زائران بود. آنها، با دلی شکسته، به امام رضا (ع) متوسل میشدند و از او میخواستند که روح شهیدان را قرین رحمت خود گرداند و به بازماندگان، صبر و شکیبایی عطا فرماید. بسیاری، در کنار ضریح، به نماز ایستادند و برای شادیِ روحِ درگذشتگان، دعا کردند.
نوری که از ضریح مطهر میتابید، در آن لحظات، گویی رنگِ غم به خود گرفته بود. اما، با وجودِ این غم، بارقهای از امید نیز در دلهای زائران زنده بود. آنها میدانستند که ایران، با تکیه بر ایمان و وحدت، از این بحران نیز عبور خواهد کرد و راهِ شهیدان، پر رهرو خواهد ماند.
غروب آن روز، خورشید با دلی خونین، در پس گنبد طلایی حرم فرو رفت. آسمان مشهد، رنگ عزا به خود گرفته بود و دلهای زائران، در غم از دست دادن خادمان ملت، عزادار بود. اما ایمان و امید، همچنان در دلها زنده بود و زائران، با دلی استوار، به سوی آیندهای روشنتر گام برمیداشتند. آنها میدانستند که یاد و خاطره رئیس جمهور شهید و همراهانش، برای همیشه در تاریخ ایران، ماندگار خواهد ماند و راهشان، الهامبخشِ نسلهای آینده خواهد بود.
حرم مطهر، در آن روز، نه تنها محلِ زیارت و عبادت، بلکه به مکانی برای عزاداری، همدلی و تجدید بیعت با آرمانهای انقلاب اسلامی تبدیل شد. زائران، با قلبی مالامال از غم و اندوه، اما با ایمانی راسخ، از حرم خارج شدند و عزم کردند که راهِ شهیدان را ادامه دهند و برای سربلندیِ ایران، از هیچ تلاشی دریغ نکنند. آن روز، مشهد و حرم مطهر، در سوگِ رئیس جمهور شهید، یکپارچه عزا بود.
شهر، یکپارچه سیاهپوش، در انتظار مسافر آسمانی
مشهد، سوم خرداد ۱۴۰۳. شهر، سیاهپوش و اندوهگین، در انتظار میزبانی از پیکر مطهر خادم الرضا، شهید آیتالله سید ابراهیم رئیسی بود. آسمان نیز، با نمنم بارانی که میبارید، گویی در غم این فقدان بزرگ، شریک بود. خیابانها و معابر، از ساعات اولیه صبح، مملو از جمعیتی بود که از دور و نزدیک، خود را به مشهد رسانده بودند تا در مراسم تشییع پیکر رئیس جمهور شهید و همراهانش شرکت کنند.
جمعیتی بیش از سه میلیون نفر ۳ خرداد ماه ۱۴۰۳ پیکر پاک شهید آیتالله رئیسی رئیس جمهور کشورمان، شهید مالک رحمتی و شهید سید مهدی موسوی را حدفاصل میدان ۱۵ خرداد تا حرم مطهر امام رضا (ع) در مشهد تشییع کردند.
ملت شهیدپرور مشهد و اقشار مختلف مردم، علما، طلاب و مسئولین، مرد و زن، پیر و جوان در حالی که بر سر و سینه میزنند با پیکر شهید آیتالله رئیسی و همراهان وداع کردند. مردم همه امروز آمدند تا نشان دهند قدردان خادم ملت و خستگی ناپذیر هستند و بگویند برای همیشه یاد، نام و خدمات شهید خدمت در کتاب پرافتخار تاریخ این مرز و بوم طلاکوب میشود.
امروز مردم خراسان رضوی و میهمانانشان از استانهای همجوار تنها کلمات و جملاتی که میگفتند از آه، حسرت و ناله بود؛ داغی که هرگز در این سرزمین فراموش نخواهد شد. خادم الرضا و خادم ملت پس از سه سال خدمت و سفرهایی از جنس همدلی و مردمی بودن رهسپار دیار باقی شد و امروز روز خداحافظی با مردی بود که صادقانه برای مردم خدمت کرد و در راه خدمت به مردم به شهادت رسید. با هر نوع نگرش، شوق و سلیقه برای استقبال آمدند تا با حضورشان سید شهدای خدمت را بدرقه کنند بدرقهای باشکوه. او برای همه محترم بود یا بهتر است بگوییم خدمتش دلیلی برای احترام و محبوبیت به شمار میآمد.
رئیس جمهور کشورمان چراغ خاموش خدمت میکرد به فکر مردم بود انقلابی واقعی بود و در راه خدمت شهید شد پشت میزنشین نبود خاکی و از جنس مردم بود.شکوه چنین مراسمی یک پیغام دارد آدمی که رفته راه و هدفش را مقدس میدانیم و ادامه میدهیم.
یکی از شهروندان در مراسم تشییع گفت: علت حضورم برای قدردانی از زحمات مردی خستگی ناپذیر است.
دیگری عنوان کرد: او دولت را از یک دولت نشسته و خسته به یک دولت پویا و پرتلاش و پر دستاورد تبدیل کرد، کشور را از وابستگی به اخم و لبخند دیگران نجات داد. مردم همه آمدهاند تا ادبشان نسبت به ساحت مقدس امام هشتم را بروز و ظهور بدهن و پیکر شهیدان را بر روی دستانشان بدرقه کنند. سفرت بخیر مردی که آمده بودی راه شهید رجایی را ادامه دهی و خودت را شاگرد شهید بهشتی میدانستی… در آغوش امام هشتم آرام باش.
در میان جمعیت، پیر و جوان، زن و مرد، بسیجی و ارتشی، دانشجو و طلبه، همه آمده بودند تا با خادم الرضای خود وداع کنند. چهرهها، غمگین و اشکآلود بود، اما در عین حال، اراده و ایمانی راسخ در نگاهها دیده میشد. هر کس، به نوعی، ارادت خود را به رئیس جمهور شهید نشان میداد. عدهای، عکسهای آیتالله رئیسی را در دست داشتند، عدهای دیگر، شعارهای انقلابی سر میدادند و عدهای نیز، در سکوت، اشک میریختند و برای شادی روح شهیدان، دعا میکردند.
مسیر تشییع مملو از جمعیت بود. انبوه جمعیت، به حدی بود که حرکت به کندی صورت میگرفت. اما هیچ کس، خسته نمیشد و همه، با صبر و حوصله، در انتظار رسیدن پیکر مطهر رئیس جمهور شهید بودند.
بالاخره، لحظه موعود فرا رسید. پیکر مطهر آیتالله رئیسی، در میان حزن و اندوه مردم، وارد صحن حرم مطهر شد. صدای شیون و زاری، فضا را پر کرد. بسیاری از مردم، تاب تحمل این غم بزرگ را نداشتند و بر زمین افتادند.
پس از طواف، پیکر مطهر آیتالله رئیسی، در جوار بارگاه ملکوتی امام رضا (ع)، به خاک سپرده شد. در این لحظه، گویی تمام مشهد، یکپارچه اشک بود. آسمان نیز، با شدت بیشتری باریدن گرفت و گویی، در غم این فقدان بزرگ، با مردم مشهد، همدردی میکرد.
تشییع میلیونی و حماسه ساز مشهدیها
مراسم تشییع پیکر آیتالله رئیسی در مشهد، به نمادی از قدرشناسی مردم ایران از خادمان خود تبدیل شد. این مراسم، نشان داد که مردم ایران، قدردان زحمات و تلاشهای مسئولان دلسوز و خدمتگزار خود هستند و همواره، یاد و خاطرهی آنها را گرامی خواهند داشت.
مراسم وداع مشهد با خادم الرضا، با تمام غمها و اندوههایش، به پایان رسید. اما یاد و خاطرهی آیتالله رئیسی، برای همیشه در دلهای مردم مشهد و ایران، زنده خواهد ماند و راه او، الهامبخشِ نسلهای آینده خواهد بود. مشهد، خادم خود را به آغوش کشید و در جوار امام مهربانیها، به آرامش ابدی رساند./ فاطمه سعادتیان نیک/ مهر