تاریخ انتشار :يکشنبه ۳۱ شهريور ۱۳۹۲ ساعت ۱۱:۲۳
ارزیابی تحلیلگر برجسته ایرلندی درباره مذاکرات هسته‌ای:

امتیاز دادن به غرب اشتباهی مهلک است

غرب به دنبال آن است القاکند علت پیشرفت نکردن مذاکرات، تندرو بودن دولت احمدی نژاد بوده است.
امتیاز دادن به غرب اشتباهی مهلک است
 واقعیت این است که طرفهای غربی دوست دارند چنین القا کنند که علت پیشرفت نکردن مذاکرات هسته ای، تندرو بودن دولت آقای احمدی نژاد است.


به گزارش حدیدنیوز، فینیَن کانینگهام (Finian Cuninghum)، نویسنده و تحلیلگر ایرلندی الاصل ساکن انگلستان است و به عنوان نویسنده و دبیر با نشریاتی چون اینیپندنت، میرِر، آیریش تایمز و مجلات معتبر اینترنتی همکاری دارد و به عنوان تحلیلگر در شبکه های مختلف تلویزیونی و رادیویی شرکت می کند. او که علاوه بر روزنامه نگاری، به عنوان موزیسین و ترانه سرا هم فعالیت می کند در سال ۲۰۱۱ برای انعکاس تظاهرات اعتراضی مردم بحرین در این کشور حضور پیدا کرد و در نوشته هایش به نقض حقوق بشر توسط حکومت این کشور پرداخت و به همین دلیل، در ماه ژوئن این سال توسط دولت بحرین از این کشور اخراج شد. آقای کانینگهام معتقد است که تغییر دولت در ایران تاثیر چندانی بر پرونده هسته ای ندارد و علت به بن بست رسیدن مذاکرات را نه رفتار ایران، بلکه نگاه تمامیت خواهانه و تحقیرآمیز غرب به ایران می داند و معتقد است تا این نگاه تغییر نکند، گشایشی در این پرونده حاصل نمی شود.



در ادامه گفت و گوی سیاست روز با این تحلیلگر بین المللی را می خوانید.

***

*قبل از هر چیز دوست دارم بدانم چه تصویری از ایران در ذهن دارید.



من تاکنون به ایران سفر نکرده ام، اما امیدوارم این اتفاق روزی بیفتد. اما براساس آنچه از ایرانیهایی که با آنها در ارتباط بودم و چیزهایی که خوانده ام می دانم که ایران سابقه تاریخی طولانی دارد و در همه عرصه های انسانی، دارای پیشینه و میراث فرهنگی غنی بوده است؛ از کشاورزی گرفته تا ریاضیات، معماری ، علم ، نجوم ، فلسفه ، موسیقی و ادبیات. اخیرا هم که پیشرفتهای خوبی در صنعت و حوزه های مهندسی و تکنولوژیک داشته است. با توجه به تاریخ پربار ایران، غرور ایرانیها نسبت به کشورشان برای من کاملا قابل درک است. ایران واقعا سهم مهمی در ایجاد بنیانهای تمدن و فرهنگ بشری داشته است و نقش و جایگاهش در ایجاد تمدن جهانی، والاتر و مهم تر از نقش کشورهای اروپایی و امریکای شمالی است، با این حال اروپایی ها و امریکایی ها در دوران معاصر به خودشان اجازه داده اند که رفتار تحقیرآمیزی با ایران داشته و ایرانیان را ملتی عقب افتاده و درجه دوم به حساب آورند؛ در حالی که واقعیت برعکس چیزی است که آنها وانمود می کنند.



*درباره رئیس جمهور جدید ایران، آقای روحانی چه نظری دارید؟



انتخاب آقای روحانی با رای بالا نشان از درک بالا و بلوغ سیاسی مردم ایران دارد و نشان می دهد آنها به دنبال تغییرات از راه دموکراتیک هستند. کشورهای غربی به هیچ عنوان انتظار نداشتند که مردم ایران به این گستردگی در انتخابات ماه ژوئن(خرداد) شرکت کنند. آقای روحانی فرد روشن فکر و مدبری است و اینکه قبلا مسئول مذاکرات هسته ای ایران بوده، امتیاز خوبی برایش است. به نظر من قدرتهای غربی، برخلاف چیزی که برخی از کارشناسان آنها می گویند، نمی توانند آقای روحانی و مقامات دولتش را با مذاکراتی که هیچ منفعتی برای ایران ندارد فریب دهند و ایران را از حقوق هسته ای اش محروم کنند. آقای روحانی باهوش تر و آگاه تر از آن است که فریب آنها را بخورد.



*بعد از انتخاب آقای روحانی برخی از رسانه ها و مقامات غربی ابراز امیدواری کردند که با حضور دولت جدید، که دولتی است میانه رو، پرونده هسته ای ایران حل و فصل شود. نظر شما در این باره چیست؟



واقعیت این است که طرفهای غربی دوست دارند چنین القا کنند که علت پیشرفت نکردن مذاکرات هسته ای، تندرو بودن دولت آقای احمدی نژاد است. البته دولت قبلی ایراداتی داشت و برخی جنجالها و تقابلهایی که با غربی ها به راه می انداخت، بی دلیل و برای ایران مضر بود، اما علت به بن بست رسیدن مذاکرات هسته ای، مواضع سرسختانه و تغییرناپذیر غربیها بود، نه مواضع و رفتار ایران. بنابراین اینکه در ایران یک دولت تندرو سرکار باشد یا میانه رو، تفاوت چندانی ندارد. در واقع، برخلاف آنچه رسانه ها و سیاستمداران غربی وانمود می کنند، حل مسئله هسته ای ایران ارتباط چندانی با تغییرات سیاسی داخل ایران ندارد، بلکه متاثر از رفتارغرب با ایران است. غربی ها در صورتی که خواهان پیشرفت مذاکرات باشند باید تکبرشان را کنار بگذارند و با ایران و مردمش با احترام برخورد کنند. مطمئنم که آقای روحانی نسبت به سفسطه ها و بازی های روانی غربی ها آگاه است و با مهارت با چنین ترفندهایی برخورد می کند. او، به درستی، از همان ابتدا برای غربی ها روشن کرد که اولا با ایران با احترام رفتار کنند، ثانیا برای اثبات حسن نیتشان به جای حرف زدن صرف، گامهای عملی بردارند. به نظر من، غربی ها باید پیش از هر چیز تحریمهای توهین آمیز و جنایتکارانه ای را که ۳۴ سال است بر مردم ایران تحمیل کرده اند لغو کنند.



*شخصا چه نظری درباره فعالیت های هسته ای ایران دارید؟



من شکی نسبت به غیرنظامی بودن برنامه هسته ای ایران ندارم. همه اسناد و مدارک معتبر موجود، حتی اسناد آژانس انرژی اتمی(IAEA)، که مواضعش همسو با غرب است، بر این نکته که فعالیتهای اتمی ایران صلح آمیز بوده تاکید دارند. بعلاوه، ایران معاهده منع و گسترش سلاحهای هسته ای(NPT) را امضا کرده و کاملا به آن متعهد است. با توجه به موانع و محدودیتهایی که کشورهای غربی بر سر راه ایران گذاشته اند باید بگویم پیشرفت ایران در دانش هسته ای واقعا فوق العاده است.



*می دانید که همسایه ایران، پاکستان، که کشور مسلمانی هم هست، سلاح اتمی دارد. همینطور هند، و مهمتر از همه اسراییل. با در نظر گرفتن این موضوع، آیا غرب واقعا از اینکه ایران دارای تکنولوژی هسته ای شود، احساس خطر می کند؟



خیر. غربی ها خوب می دانند که ایران برنامه‌ای برای ساخت سلاح هسته ای ندارد. برنامه هسته ای صرفا بهانه ای است برای فشار وارد کردن به حکومت ایران. برای قدرتهای غربی قابل تحمل نیست که ایران رژیمی مستقل باشد و منابع سرشارش در اختیار مردم ایران باشد. غربی ها دوست دارند ایران به دوران قبل از انقلاب بازگردد و یک دولت وابسته در ایران سرکار بیاید و آنها بتوانند منابع این کشور را غارت و مردم را استثمار کنند. اختلاف آنها با ایران در این مسائل ریشه دارد. هدف کشورهای موسوم به ۱+۵ مانع ایجاد کردن بر سر راه استقلال و توسعه دموکراتیک ایران است. اینکه روسیه و چین با وارد شدن به این گروه، به خواسته های مضحک آن اعتبار و رسمیت بخشیده اند، واقعا تاسف بار است.



*توصیه شما به مسئولان ایرانی برای حل مسئله هسته ای چیست؟



به نظر من مقامات ایرانی نباید برخورد احساسی با این موضوع داشته باشند و مصالح و منافع مردم ایران باید اولویت اصلی شان در تصمیم گیری باشد. تحریمهای جنایتکارانه ای که غرب بر ضد ایران وضع کرده، فشار زیادی به مردم ایران وارد آورده و مشکلات زیادی برای آنها ایجاد کرده. بنابراین، تلاش تصمیم گیرندگان ایرانی در درجه اول باید معطوف به لغو این تحریمها باشد و مواضع و اقداماتشان، نباید ایدئولوژیک و غیرمنعطف باشد. با این همه، همانطور که قبلا گفتم، حل این مسئله ارتباط زیادی با اقدامات و مواضع طرف ایرانی ندارد. این غربی ها هستند که باید رفتارشان با ایران را به شکل اساسی تغییر بدهند. به نظر من، اشتباه مهلکی خواهد بود اگر ایران فکر کند با امتیاز دادن به غرب، می تواند گشایشی در مسئله هسته ای ایجاد کند. مسئله اصلی، نگاه سلطه گرانه و امپریالیستی غرب به ایران و خاورمیانه و کل دنیا است. نمی توان با امتیاز دادن و دلجویی، این نگاه را تغییر داد. حتی شاید امتیاز دادن، باعث گستاخ تر شدن دشمن و بغرنج تر شدن مسئله شود. به نظر من، بهترین کاری که ایران می تواند بکند، محکم و استوار ماندن است و اصرار بر حقوق اساسی اش در چارچوب قوانین بین المللی و اصول پذیرفته شده اخلاقی. ایران باید روابط بین المللی اش را تقویت و گسترده کند. در دنیا، به جز امریکا و بریتانیا و فرانسه، بیش از ۱۸۰ کشور دیگر وجود دارد. ایران باید حمایت کشورهای دنیا را بیش از پیش جلب کند. در این میان، نقش رسانه های ایرانی بسیار مهم است. آنها هستند که باید حقایق را به گوش مردم دنیا برسانند و نشان دهند که چه کسی ظالم و چه کسی مظلوم است. به نظر من رسانه های ایرانی در این رابطه بسیار خوب عمل کرده اند. مثلا شبکه پرس تی وی در این زمینه عالی عمل کرده و توانسته جای خود را میان بینندگان غربی باز کند.



*به طورکلی افکار عمومی غرب چه قضاوتی درباره پرونده هسته ای ایران دارد؟



تبلیغات منفی که بر ضد برنامه هسته ای ایران می شود، همه ریشه در پروپاگاندای اسراییل دارد، و با توجه به سابقه دهها ساله اسراییل در تروریست دولتی و نیز، فعالیتهای مخفی و غیرقانونی هسته ای نظامی، این تبلیغات هیچ ارزش و اعتباری ندارند. متاسفانه رسانه های مهم غربی، مستقل نیستند و تحت کنترل شرکتهای تجاری صهیونیستی قرار دارند و در نتیجه، چهره ای از ایران ارائه می دهند که اسراییل مد نظر دارد. با این وجود، به نظر من افکار عمومی غرب روز به روز آگاه تر می شود و دروغهایی که درباره ایران گفته می شود، چندان باور نمی کند. هر روز بر تعداد غربیهایی که با ایران همدردی می کنند افزوده می شود.



*اخیرا صحبتهایی شده مبنی بر اینکه احتمال دارد نمایندگانی از ایران و امریکا در حاشیه اجلاس عمومی سازمان ملل در نیویورک باهم دیدار و گفت و گو کنند. به نظر شما آیا امریکا اراده ای برای مذاکره با ایران دارد؟



خیر. به دلایلی که در بالا ذکر شد من فکر نمی کنم هیات حاکمه امریکا علاقه ای به مذاکره و صلح با ایران داشته باشد. البته در بین سیاستمداران و نظامیان امریکایی افراد معقول و منطقی هستند که خواهان حل اختلافات با ایران باشند، اما این افراد در شرایط کنونی قدرت موثری ندارند. دولت امریکا صرفا به دنبال برخورد تهاجمی با ایران و تغییر رژیم این کشور است. امریکا زمانی با ایران از باب صلح وارد خواهد شد که دیدگاه دولتش به طور اساسی تغییر کند، و این اتفاق وقتی می افتد که مردم امریکا یک دولت واقعا دموکراتیک را در این کشور بر سر کار بیاورند. این اتفاق تاریخی نه فقط در مورد ایران، بلکه بر آینده کل جهان تاثیر خواهد گذاشت. واقعیت این است که در حال حاضر اغلب حکومتهای غربی، ناکارآمد و سیاستهایشان مخرب است. صلاح مردم غرب و مردم کل دنیا ایجاب می کند که شیوه حکومتداری کنونی در غرب اساسا دگرگون شود. این دگرگونی زمانی ممکن می شود که روشهای قدیمی که از سوی سیستم سرمایه داری به کار گرفته می شوند، اساسا و به شکل انقلابی تغییر کنند؛ روشهایی چون استعمار و استثمار و جنگ طلبی. این روشها ۵۰۰ سال است که دوام آورده اما اگر قرار بر این است که انسانیت حفظ شود، این روشها باید مضمحل شوند، زیرا خارج از دایره انسانیت هستند.



*اگر موافق باشید کمی به مسائل خاورمیانه بپردازیم. موضوع مذاکرات صلح بین فلسطین و اسراییل بار دیگر مطرح شده. نظرتان در اینباره چیست؟



این به اصطلاح «مذاکرات»، واقعا ظالمانه و مضحک است؛ یک شیرین کاری برای فریب افکار عمومی که توسط واشنگتن ترتیب داده شده و هیچ ارتباطی با برقراری عدالت و صلح در این منطقه غمزده خاورمیانه ندارد. واقعیت این است که کشور نامیدن منطقه ای غصبی، خود نقض قوانین بین المللی و اصول اخلاقی است. موجودیت اسراییل، که زاده امپریالیسم بریتانیا بود و توسط امپریالیسم امریکا حمایت شد، اساسا پلید و غیرمشروع است. شما با یک دزد یا جانی مذاکره نمی کنید. از نظر من تنها راه برقراری صلح در این منطقه، منحل شدن اسراییل و نامیدن کل آن منطقه به نام «فلسطین» است. این به اصطلاح گفت و گوها هم چیزی نیست جز پوششی برای اشغالگری بیشتر و تروریسم شدیدتر از سوی صهیونیست ها، تحت رضایت و حمایت امریکا. اما مسئله فقط صهیونیستها نیستند. به نظر من مسئله اساسی امپریالیسم و سلطه جویی واشنگتن، و سپس بریتانیا و فرانسه است.



*به نظر شما مقاومت مسلحانه روش موثری برای مبارزه با اسراییل است؟



بله؛ مقاومت و دفاع از خود در مقابل تهاجم دشمن، حق قانونی فلسطینیان است. اگر کسی به زور وارد خانه یکی شود و بچه های او را بکشد و به همسرش تعرض کند و اموالش را غارت کند، آیا می شود تصور کرد که آن شخص به فرد متجاوز بگوید:«خب، بیا بنشینیم و درباره یک راه منطقی برای حل مسائلمان صحبت کنیم.»؟ البته، من فکر می کنم چیزی که از مبارزه مسلحانه موثرتر و کاری تر است و می تواند به شکست اسراییل و حامیان غربی اش بینجامد، افزایش آگاهی های سیاسی افکار عمومی دنیا، خصوصا غرب، درباره اسراییل و جنایاتش است. اگر مردم کشورهای غربی کاملا آگاه شوند و از اعمال غلط دولتهایشان، مثلا در حمایت از اسراییل، مطلع شوند، می توان امیدوار بود که در دراز مدت، ساختار حکومتهای امپریالیست و کاپیتالیست غربی، مشخصا امریکا، تغییر کند و در نتیجه، اسراییل حامیان پرقدرتش را از دست بدهد. جنگ اصلی نیروهای مبارز دنیا، پراکندن بذر آگاهی و حقیقت و حساسیت اخلاقی است، و واداشتن مردم دنیا به سرنگون کردن ساختار ظالمانه حاکم بر دنیا. روزی که این اتفاق بیفتد، اسراییل به پایان خواهد رسید. واقعیت این است که مبارزه مسلحانه علیه اسراییل، در بلندمدت بی نتیجه خواهد بود، زیرا قدرت نظامی اسراییل بسیار بیشتر است. آنچه که می تواند اسراییل را به زانو در آورد، آگاه کردن توده های مردم غرب است.



*وقایع کنونی کشورهای مصر و سوریه را چطور تفسیر می کنید؟



واقعیت این است که امریکا و متحدان غربی اش به هیچ وجه نمی خواهند دموکراسی در خاورمیانه برقرار شود. متحدان غرب در خاورمیانه، یعنی حکومتهای عربستان سعودی، اردن، مراکش و کشورهای حاشیه خلیج فارس همه رژیمهای دیکتاتوری دارند. مصر و تونس هم پیش از این همین وضعیت را داشتند. وقتی موج دموکراسی خواهی در خاورمیانه و شمال آفریقا شروع شد، قدرتهای غربی در ابتدا خواستند این جنبشها را سرکوب کنند، اما جنبش بزرگتر از آن بود که بتوانند سرکوبش کنند. بنابراین مبارک و بن علی کنار گذاشته شدند و از آن پس تاکنون، غربیها تلاش کردند تا ساختار قدیمی را با ظاهری دموکراتیک به مردم قالب کنند. این در مورد مصر صادق تر است؛ جایی که قدرتهای غربی هیچ واکنش موثری به کشتار مردم توسط نظامیان نشان نمی دهند. غربی ها ادعا می کنند طرفدار دموکراسی هستند، اما مهمترین متحدان آنها در خاورمیانه، عربستان وهابی و قطر و امارات متحده هستند؛ کشورهای بغایت دیکتاتوری. غربیها چشم بر قیام مردم بحرین می بندند و از رژیم این کشور، که متحد غرب است حمایت می کنند و در اصل، در سرکوب مردم به آنها کمک می کنند. غرب می داند که اگر در عربستان و بحرین و دیگر کشورهای غربگرای خاورمیانه حکومتهای مردمی سرکار بیایند، همه منافع غرب از دستش خارج خواهد شد. در نتیجه آنها به شدت با جنبشهای دموکراسی خواهانه مخالفند و برای سرکوب آنها حاضرند دست به هر جنایتی بزنند. اما در سوریه و لیبی، که حکومتهای ضدغربی و البته دیکتاتور سرکار بودند، غرب تلاش کرد تا با پوشش بهار عربی، رژیم این کشورها را سرنگون کند، که در مورد لیبی موفق شدند. غرب از دیرباز خواهان تغییر رژیم سوریه بود، زیرا از این طریق هم دست اسراییل بازتر می شود و مقاومت ضد اسراییلی ضربه ای اساسی می خورد، هم ایران منزوی می شود. مطمئنا آنها به هیچ وجه نمی خواهند یک رژیم دموکراتیک در سوریه روی کار آید و هر وضعیتی که پس از اسد پیش آید، بسیار بدتر از قبل خواهد بود. البته من فکر نمی کنم آنها در سوریه موفق شوند. مهم نیست غربیها در ظاهر چه می گویند و چه ادعایی دارند، حقیقت این است که آنها دشمن خونی دموکراسی خواهی در کشورهای جهان سوم هستند، زیرا دموکراسی دست آنها را از این کشورها کوتاه می کند.



*احتمال حمله امریکا به سوریه را چقدر جدی می دانید؟



بعید می دانم چنین حمله ای انجام شود. این حمله وضعیت سوریه را بغرنج تر می کند و امریکا این را می داند. جدا از این، اقتصاد امریکا به این کشور اجازه نمی دهد درگیر جنگ جدیدی شود.



*نظرتان درباره اعتراضات در ترکیه چیست؟



به نظر من نخست وزیر ترکیه، رجب طیب اردوغان، اشتباه مهلکی کرد که در مورد سوریه با اردوگاه غرب-صهیونیسم-وهابی همداستان شد. این اشتباه را قبلا محمد مرسی هم مرتکب شده بود. زمان نشان داد که محاسبه آنها اشتباه است. اردوغان بخاطر این موضع گیری، نه تنها در داخل، بلکه در منطقه هم تضعیف شد.



*به عنوان آخرین سوال، وضعیت کنونی جهان را چگونه تحلیل می کنید؟ اتحادها و عنادهای اصلی در صحنه سیاست دنیا، میان چه قدرتهایی است؟



در حال حاضر دو جبهه اصلی در دنیا داریم. در این دو جبهه، نژاد و دین و مذهب و ملیت و قومیت معنایی ندارد و تفاوتهای از چیز دیگری ناشی می شود: در یک جبهه، اکثریت مردم دنیا قرار دارند؛ مردم امریکا، اروپا، ایران و سایر کشورها، که خواهان دموکراسی و عدالت و صلح هستند؛ و در طرف دیگر، حکومتهای جنگ طلب غربی و حامیانشان، که خواهان نزاع، زورگویی، بی عدالتی و ظلم برای سایرین هستند و در یک سیستم سرمایه داری جهانی، اکثریت مردم دنیا را کم و بیش استثمار می کنند. خوشبختانه، قدرت کشورهای امپریالیست و حامیانشان، رو به کاهش است. آنها دیگر قدرت سابق را ندارند. علت اصلی اش، سقوط سیستم اقتصاد سرمایه داری است. به همین خاطر، هژمونی آنها روز به روز ضعیف تر می شود. امریکا و بریتانیا و فرانسه در حال حاضر دچار بحرانهای اجتماعی شده اند و بخاطر سیاستهای استعماری و فساد درونی شان، هر روز ضعیف تر از قبل می شوند و در عوض، قدرتهای جدیدی در آسیا ، افریقا و آمریکای جنوبی سر بلند می کنند. سیستم امپریالیستی در حال احتضار است و ساختار قدرت جدیدی در حال شکل گرفتن در جهان است، که امیدوارم، بنیادش بر پایه صلح و انسانیت و تعامل باشد. http://hadidnews.com/vdcjaoe8.uqeiozsffu.html
نام شما
آدرس ايميل شما