خلاء کارگردانان نسل انقلابی با تفکر ایجاد روحیه باور و خودسازی بیش از پیش احساس می شود.
در شرایطی که نگاه دنیا و سینمای هالیوود تمام قدرت خود را برای تخریب فرهنگ ما بکار گرفته اند، دیگر خودمان ریشه به تیشه این درخت دارای تمدن کهن نزنیم.
به گزارش حدیدنیوز، جایگاه رفیع و اثرگذار سینما در قرن اخیر، نهتنها قابل کتمان نیست بلکه اتفاقنظری بیمانند میان صاحبنظران و سرآمدان تفکرات گوناگون حول این محور وجود دارد که تواناییهای فوقالعاده سینما نهقابل چشمپوشی است و نه میتوان نقش موثّر آن در پیشبرد اهداف و برنامههای گوناگون فرهنگی را نادیده گرفت.
در این میان کشور ما نیز از گذشتههای دور و همزمان با بروز نخستین جرقههای ورود نماد فرهنگ دنیای صنعتی و نفوذ فرهنگ غربی، صدای پای سینما را شنید و شاهد حضورش در جامعه خود بود.
سینما قبل از انقلاب
از نخستین روز ورود این پرده جادویی به ایران بود که آرامآرام اثرات عجیب و سحرگونه آن برای مردم آشکار شد. جادوی سینما با ساخته شدن یک فیلم فارسی زبان در هندوستان با نام «دختر لر» و معرفی آن بهعنوان نخستین فیلم ناطق ایرانی، آنچنان خود را در تاروپود فرهنگ ایران و ایرانی جای داد که حتی فیلمهای سخیف و منحط دهه ۴۰ و ۵۰ نتوانست مانع رشد و پیشبرد آن شود.
در همین اثنا بود که تکخوانی فیلمهایی مانند «گاو» در دهه ۵۰ حریف همخوانی فیلمهای غالب آن دوره نشد؛ فیلمهایی که صحنههای نمایش سخیفترین حالات بشری بهعنوان اصلیترین قسمتهای آن بود. در همین سینما بود که ترویج انواع فسقوفجور، نشانه «هنر» خوانده میشد و حمله به شعائر دینی به مثابه جزء تفکیکناپذیر بازیهای سخیف بازیگرانش بود.
البته اینکه فعالان دهه ۴۰ و ۵۰ به کجا رفتند و چند نفر از آنها در سینما و تلویزیون دهه ۶۰ وارد شدند، موضوع اصلی این نوشتار نیست. اینکه چند نفر از آنها بر مشی و سبک زندگی قبل از انقلاب خود باقیماندند و اینکه اصل ورود آنها به فیلمهای دهه ۶۰، امر صحیحی بود یا ناصحیح هم در ظرف این نوشتار نمیگنجد. تنها یک گمانه باقی میماند و آن هم اثرات حضور و فعالیت این نسل در تربیت شبههنرمندانی است که در دهه ۸۰ و اوایل دهه ۹۰، با سوءاستفاده از فضای آزاد موجود، آب بهآسیاب بیگانگان ریختند.
سینمای دهه ۶۰ و ۷۰
انقلاب اسلامی، جنگ تحمیلی، دوران بازسازی خرابیهای ناشی از تجاوزات دشمن به خاک وطن و دوران تکیه زدن «عطاا...مهاجرانی «بر مسند وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اگر چه هر کدام دارای خصوصیات ویژه و ملاحظات خاص خود بودند اما روی هم رفته در این دوران، ستاره پروری، بازیهای روشنفکرمأبانه، ارتباطات مستمر با جشنوارههای مسألهدار خارجی و چندین نقطه سیاه دیگر، یا در کارنامه این دوره دیده نمیشود و یا تنها در دوره خاص مربوط به حضور مهاجرانی (که تکمیلکننده اقدامات و حضور طولانیمدت محمدخاتمی بر مسند وزارت ارشاد بود) بهصورتی کمرنگ و نیمهپنهان ملاحظه میشود.
از اواخر دهه ۷۰ بود که زنگ خطرهای جدایی سینما از انقلاب بهصدا درآمد. تلاش کارگردانها، بازیگران و دیگر عوامل متعهد سینما نیز که متأسفانه در اکثریت نبوده و هرگز منسجم عمل نمیکردند نیز در این دوره به نتیجه خاصی نرسید و میراث این دو دهه به دهه ۸۰ و ۹۰ منتقل شد.
سینمای خاص دهه ۸۰ و ۹۰
جنجال، غرزدنهای پیاپی، رنگولعاب و زرقوبرقهای پوچ، مرگ مفاهیم عمیق و الهی، بیپروایی در بیان روابط نامشروع و شربخمر، خیانتهای بدون توقف زوجین، روابط آزاد دختر و پسر و سایر رذایل اخلاقی، اصرار بر بزرگنمایی ستارههای کماستعداد و نقشآفرینی دخترکان بزککرده و مردان ظاهرا هنرمند در معادلات فتنهگونه سیاسی، همه و همه تنها مشتی نمونه از خروارخروار تاریکیهای سینمای دهه ۸۰ و اوایل دهه ۹۰ است.
تاریکیهای این دوران آنچنان است که دیگر رمقی برای مخاطبان باقی نمیماند تا با کفزدن برای اندک فیلمهای قابل تحسین و فیلمسازان متعهد، غبار خستگی را از شانههای آنان بزدایند.
و اما حرف آخر
یک حبه قند، مجموعه فیلمهای اخراجیها، ملکسلیمان، رسوایی، قلادههای طلا، حوضنقاشی، سربهمهر و چند نمونه انگشتشمار دیگر در میان شرایط وانفسای فرهنگی سینمای دهه ۸۰و۹۰، چنان غریب بودند و هستند که دیگر غربت جشنوارههایی مانند جشنوارهعمار هم اتفاقی تازه محسوب نمیشود، خلاء کارگردانان نسل انقلابی با تفکر ایجاد روحیه باور و خودسازی بیش از پیش احساس می شود، در شرایطی که نگاه دنیا و سینمای هالیوود تمام قدرت خود را برای تخریب فرهنگ ما بکار گرفته اند، دیگر خودمان ریشه به تیشه این درخت دارای تمدن کهن نزنیم. http://hadidnews.com/vdcc4eqs.2bqei8laa2.html