تاریخ انتشار :دوشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۱ ساعت ۱۵:۲۲
اوباما معتقد است برخی از سیاستمداران کنونی رژیم صهیونیستی حتی منافع اسرائیل را تشخیص نمی‌دهند.
به گزارش حدیدنیوز، با گذشت زمان و فاصله گرفتن از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا تحلیلگران بر این باور بودند که رابطه میان اسرائیل و آمریکا پس از آنکه بنیامین نتانیاهو (نخست وزیر رژیم صهیونیستی) از میت رامنی نامزد جمهوری خواه ریاست جمهوری آمریکا (در زمان انتخابات) حمایت کرده و مناقشه ای تازه با سران کاخ سفید و بالاخص باراک اوباما را کلید زد، پس از چندی به حال عادی برگشته و کما فی السابق این دو شریک سیاسی – استعماری با همکاری یکدیگرامورشان را پیش خواهند برد.

اما گذر زمان نه تنها پیوند تل آویو – واشنگتن را مانند گذشته به هم نزدیک نکرد بلکه تیرگی این روابط روز به روز افزون گشت.

معرفی کاندیدهای تصدی دو وزارت مهم دفاع و امور خارجه از سوی اوباما از یک سو و عدم تعصب لازم این دو کاندیدا به اسرائیل و تفکر صهیونیسم ـ البته از نظر نتانیاهو- کافی بود تا فاصله گرفتن این دو هم پیمان دیرین بیش از پیش حس شود.

اما آخرین اتفاقِ حادث گشته در جهت تعمیق اختلاف میان واشنگتن- تل آویو به مقاله ای بر میگردد که یک ژورنالیست نزدیک به اوباما چندی پیش منتشر نمود.

این ژورنالیست که جفری گلدبرگ نام دارد، طی مقاله خود اشاره به این داشت که اوباما از سیاست‌های نتانیاهو «سخت در شگفت است» و معتقد است که برخی از سیاستمداران کنونی اسرائیل که در قدرت هستند، «حتی منافع ملی اسرائیل را نیز تشخیص نمی‌دهند».

جفری گلدبرگ در مقاله خود همچنین نوشته بود که عملکرد دولت نتانیاهو موجب انزوای شدید اسرائیل در جهان می‌شود و اوباما دیگر به اقدامات افراطی نتانیاهو عادت کرده و از مصوبه‌های دولت او در مورد ساخت و ساز در اراضی فلسطینی حتی ناراحت هم نمی‌شود، ولی نگران «آینده اسرائیلی منزوی» است.

انتشار این مقاله، از سوی نتانیاهو به منزله تلاش کاخ سفید برای دخالت در انتخابات پیش روی اسرائیل تلقی شده و پاسخ متقابل وی را اینگونه بر انگیخت که در چهار سال گذشته به همه فشارهای آمریکا و اروپا در ارتباط با ایران و روند صلح اسرائیلی- فلسطینی پاسخ رد داده و «قاطعانه بر دیدگاه‌های خود پافشاری کرده است».

مواضع و عملکردهای اخیر بنیامین نتانیاهو و جریان راست اسرائیل (حزب لیکود) به مذاق بسیار از سیاستمداران این رژیم از جمله مئیر داگان، تزیپی لیونی (رهبر حزب هاتنوعا موسوم به جناح چپ) ، ایهود اولمرت (نخست وزیر اسبق) و ... هم خوش نیامده و آخرین نظرسنجی‌ها در این کشور نشان می‌دهد که جناح میانه و چپ در برابر راست‌گرایان تا حدی تقویت شده و این احتمال که شاید بتواند جبهه‌ای را برای تشکیل دولت ائتلافی ایجاد کند افزایش داده است. با وجود این، جناح راست همچنان «اطمینان» دارد که نتانیاهو نخست وزیر بعدی کشور خواهد بود.

اما بنظر می رسد جنگ هشت روزه غزه در معادلات سیاسی داخل رژیم صهیونیستی تاثیر بسزایی خواهد گذاشت.

برای اولین بار در طول تاریخ اشغالگری این رژیم، در زمان نخست وزیری نتانیاهو، موشکهای ایرانی گردان های القدس به قلب تلاویو اصابت کرد و هیمنه این رژیم، بخصوص شخص نخست وزیر را درهمریخت بطوریکه وزیر جنگ این رژیم از فعالیت در کابینه ائتلا فی کنار کشید.

در همین جهت بنظر می رسد رژیم صهیونیستی برای ترمیم چهره بین المللی خود سعی می کند تغییرات گسترده ای را در انتخابات آتی به نمایش بگذارد تا از این طریق روابط تلاویو ـ واشنگتن بهبود یابد.

اما نظریه ی بعدی در صورتی رقم خواهد خورد که بنیامین نتانیاهو در انتخاباتی مجدد بر کرسی غاصبانه خود بنشیند.

نظر به اینکه پیروزی حزب لیکود و نخست وزیری مجدد نتانیاهو با توجه به شرایط موجود، دور از ذهن نمی باشد فرض را بر آن می گیریم که نتانیاهو پس از انتخابات نیز عنان کار را بر عهده داشته و آن گاه از نظر نگارنده ی این مقاله دو پیش فرض را می توان برای تغییرات آتی تعاملات تهران واشنگتن، تل آویو متصور بود.



پیش فرض اول : ترمیم و تحکیم روابط تل آویو- واشنگتن و اتخاذ تصمیماتی ویژه جهت فشار بیشتر به جمهوری اسلامی ایران

این فرضیه را می توان اینگونه مطرح نمود که پس از مشخص شدن نتیجه ی انتخابات آتی اسرائیل و صرف نظر آنکه پیروز این میدان کدام حزب و افراد خواهند بود ، مقامات تل آویو و واشنگتن در صدد بهبود روابطشان همچون گذشته به واسطه ی دادن امتیازاتی متقابل نظیر کوتاه آمدن آمریکا از مواضع خود در قبال ساخت شهرک در اراضی اشغالی توسط صهیونیست ها و از طرفی خاطر بخشی تل آویو به کاخ سفید جهت عدم انجام هرگونه اقدام اعم از نظامی و غیر نظامی علیه جمهوری اسلامی ایران بدون موافقت سران کاخ سفید باشد.

این فرضیه آنجا قوت بیشتری خواهد گرفت که اولا اسرائیل می داند که ایالات متحده به سبب بدهی ها و هزینه های متحمل شده بابت جنگ های عراق و افغانستان از یک سو و دست و پنجه نرم کردن این کشور با مشکلات عدیده ی اقتصادی از سوی دیگر، هرگز راضی به شروع هیچگونه عملیات نظامی پر هزینه در منطقه خاورمیانه نخواهد بود چه برسد به آنکه هدف مورد نظر ایران باشد.

ثانیا : به دلیل حضور پررنگ لابی صهیونیست و عمق تاثیر آن بر سیاسیون هر دو حزب جمهوری خواه و دموکرات آمریکایی و اعمال فشاری چند سویه به سران کاخ سفید ، اوباما نیز احتمالا همکاری را بر مقاومت و شکاف بیشتر روابط با تل آویو در چنین شرایطی ترجیح خواهد داد.

تنها تفاوت احتمالی در ایفای نقش پیروز انتخابات آتی اسرائیل با در نظر گرفتن چنین پیش فرضی آن خواهد بود که در صورت پیروزی نتانیاهو و حزب متبوعش، ترمیم رابطه با کاخ سفید اندکی کند و محتاطانه تر خواهد بود.



پیش فرض دوم : تعمیق اختلافات تل آویو- واشنگتن و در عین حال عدم تغییر مواضع گذشته ی این دو نسبت به ایران

این فرضیه را زمانی می توان بیشتر مطرح نمود که نتانیاهو را پیروز انتخابات آتی اسرائیل بدانیم زیرا که بسیار بعید است با روی کار آمدن حزب چپ و میانه که از افراط کمتری نسبت به حزب راست برخوردار بوده و هماهنگی و تعامل بیشتری با کاخ سفید را دارد انتظار تنش با سران کاخ سفید را داشته باشیم.

گواه بر این مساله را می توان در سخنان اهود اولمرت، نخست وزیر پیشین اسرائیل طی حمله‌ به نتانیاهو جست که گفته است: «ببینید چه کرده‌اید که رهبر ابرقدرت جهان نیز که تنها حامی دولت اسرائیل در دنیاست نگران آینده اسرائیل است».

در صورت ادامه ی رویکرد چالشی از سوی نتانیاهو و اوباما بر سر دعواهای انتخاباتی اخیر ، روند تعامل امریکا و اسرائیل به یک معادله چند مجهولی تبدیل خواهد شد که ایران نیز در این معادله نقش پررنگی را ایفا خواهد نمود اما با توجه به پیش فرض در نظر گرفته شده فوق نمی توان توقع داشت حداقل تا آینده ی نزدیک (حداقل پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران) تغییری قابل توجه در تعاملات تهران- واشنگتن رخ دهد اما بزرگترین دستاورد در این بین خواه یا ناخواه نصیب جمهوری اسلامی ایران خواهد شد، زیرا که دو همپیمان و دشمن اهریمنی قدیمی اش بخشی از انرژی شان صرف اختلافات فی مابین و تبعات آن خواهد گردید.

در میان پیش فرضهای اشاره شده در فوق مورد اول را از آنجایی می توان محتمل تر دانست که صهیونیستها در ابتدای امر به فکر بقای خویش می باشند و تندروترین آنها و بالخص آیپک (لابی صهیونیست آمریکا) نیز نمی پسندند بزرگترین حامی خود را از دست بدهند و به همین سبب ممکن است علی رقم میل باطنیشان که قطعا نتانیاهو را به تفکرات خود نزدیک تر می دانند ، برای حفظ و بقای خود ناچار به حمایت از روی کار آمدن احزاب میانه و چپ گردند که این خود احتمال پیروزی این طیف را بسیار افزایش می دهد.

ذکر این نکته ضروریست که لابی صهیونیستی قبل از حمایت احزاب میانه و چپ، تلاش خود را جهت مذاکره و گرفتن تعهد از نتانیاهو به کار خواهد بست تا هیچ گاه کارش به حمایت از این احزاب نکشد.

البته بایستی به این نکته توجه کرد که اوباما از یک سو با معرفی کاندیدهای دو وزارتخانه ی حساس خود خط و نشانی جدی برای اسرائیل کشیده و از دیگر سو به عقیده بسیاری تحلیگران به دلیل برگشت تاثیر بخش قابل توجهی از تحریم ها علیه ایران به خود امریکا و اقتصادش, خواسته است به روابط خود تعادل بیشتری ببخشد.

از طرفی دیگر اوباما قطعا دوست نخواهد داشت به سرنوشت دو رییس جمهور ترور شده ی گذشته آمریکا یعنی آبراهام لینکن و جان اف کندی که بسیاری ترور این دو شخصیت را از جانب لابی صهیونیست می دانند، دچار شود.

و در پایان ذکر این نکته را هم بد نمی دانم که نمی توان شعار تبلیغاتی باراک اوباما را در میان معادلات فوق نادیده گرفت .

او برای تغییر آمریکا آمده است. پس شاید لازم باشد که از جان خویش هم برای تحقق این تغییرات بگذرد. http://hadidnews.com/vdcbwwb8.rhba8piuur.html
نام شما
آدرس ايميل شما