جنگ اوکراین نهتنها در میدان نبرد به بنبست رسیده، بلکه در سطوح سیاسی، اقتصادی و اجتماعی نیز نوعی «قفلشدگی راهبردی» ایجاد کرده است؛ قفلشدگیای که پیامدهای آن فراتر از مرزهای اوکراین و روسیه، دامنهای اروپایی و حتی جهانی یافته است.

چرا جنگ اوکراین وارد مرحله فرسایشی بیپایان شده است؟
3 دی 1404 ساعت 10:46
جنگ اوکراین نهتنها در میدان نبرد به بنبست رسیده، بلکه در سطوح سیاسی، اقتصادی و اجتماعی نیز نوعی «قفلشدگی راهبردی» ایجاد کرده است؛ قفلشدگیای که پیامدهای آن فراتر از مرزهای اوکراین و روسیه، دامنهای اروپایی و حتی جهانی یافته است.
جنگ اوکراین، که در ابتدا با محاسباتی مبتنی بر پیروزی سریع، تغییر رژیم و یا دستکم تحمیل اراده سیاسی یکی از طرفین آغاز شد، اکنون وارد مرحلهای شده است که بسیاری از تحلیلگران آن را «فرسایشی، پرهزینه و بیپایان» توصیف میکنند. این جنگ نهتنها در میدان نبرد به بنبست رسیده، بلکه در سطوح سیاسی، اقتصادی و اجتماعی نیز نوعی قفلشدگی راهبردی ایجاد کرده است؛ قفلشدگیای که پیامدهای آن فراتر از مرزهای اوکراین و روسیه، دامنهای اروپایی و حتی جهانی یافته است.
در این چارچوب، پرسش اصلی آن است؛ چرا پس از گذشت چند سال از آغاز جنگ، نه روسیه قادر به تحمیل پیروزی قاطع بوده است و نه اوکراین توانسته است موازنه را بهطور تعیینکننده بهنفع خود تغییر دهد؟
پاسخ به این پرسش را میتوان در چند مؤلفه کلیدی جستوجو کرد؛ بنبست نظامی، فرسایش انسانی و اقتصادی اوکراین و در نهایت مدیریت زمان بهنفع روسیه.
بنبست نظامی؛ جنگ بدون پیروزی قاطع
یکی از مهمترین ویژگیهای مرحله کنونی جنگ اوکراین، تثبیت نسبی خطوط تماس و کاهش تحرکات راهبردی تعیینکننده است. اگرچه در مقاطع مختلف، دو طرف از پیشرویها یا بازپسگیریهای محدود سخن گفتهاند، اما واقعیت میدانی نشان میدهد که این تحولات اغلب تاکتیکی بوده و نتوانستهاند به تغییر ژئوپولیتیکی یا نظامی پایدار منجر شوند.
جنگ اوکراین بهتدریج به الگویی شبیه جنگهای کلاسیک فرسایشی قرن بیستم نزدیک شده است؛ جایی که توپخانه، پهپادها، جنگ سنگر به سنگر و نبردهای موضعی جایگزین عملیاتهای مانوری سریع شدهاند، در چنین شرایطی، هر پیشروی چندکیلومتری با تلفات انسانی بالا و مصرف گسترده تجهیزات همراه است و همین مسئله باعث میشود طرفین در تصمیمگیری برای عملیاتهای بزرگتر محتاط باشند.
از منظر نظامی، روسیه اگرچه از برتری نسبی در حوزههایی مانند توپخانه، عمق لجستیکی و توان صنعتی برخوردار است، اما با مشکلاتی همچون ضعف هماهنگی عملیاتی، آسیبپذیری خطوط تدارکاتی و فشار تحریمها مواجه است، در مقابل، اوکراین با اتکا به حمایت اطلاعاتی و تسلیحاتی غرب توانسته است مانع شکست سریع شود، اما این حمایتها نیز نتوانستهاند برتری قاطعی ایجاد کنند.
نتیجه این وضعیت، شکلگیری نوعی «تعادل منفی» در میدان نبرد است؛ تعادلی که در آن هیچیک از طرفین نمیبازد، اما هیچیک نیز نمیبرد. این بنبست نظامی، بستر اصلی ورود جنگ به مرحله فرسایشی را فراهم کرده است.
فرسایش انسانی؛ نقطهضعف راهبردی اوکراین
در جنگهای فرسایشی، نیروی انسانی به یکی از تعیینکنندهترین عوامل تبدیل میشود، اوکراین در این حوزه با چالشهای جدی روبهروست؛ جمعیت کمتر، مهاجرت گسترده غیرنظامیان، تلفات قابل توجه در جبههها و دشواریهای ناشی از بسیج نیرو، همگی فشار مضاعفی بر ساختار اجتماعی و نظامی این کشور وارد کردهاند. بسیاری از گزارشها حاکی از آن است که اوکراین برای حفظ خطوط مقدم، ناچار به استفاده مکرر از نیروهای خسته یا کمتجربه شده است.
این مسئله نهتنها کارایی نظامی را کاهش میدهد، بلکه آثار روانی و اجتماعی عمیقی نیز بر جامعه اوکراین بهجای میگذارد. جنگ طولانیمدت، اعتماد عمومی را فرسوده و امید به آینده را تضعیف میکند؛ عاملی که در بلندمدت میتواند به بحران انسجام ملی منجر شود، در مقابل، روسیه با وجود تلفات بالا، از مزیت جمعیتی و توان بسیج گستردهتری برخوردار است، همچنین ساختار سیاسی متمرکز این کشور امکان مدیریت نارضایتیهای داخلی را دستکم در کوتاهمدت فراهم کرده است، این عدم توازن در ظرفیت انسانی، یکی از عوامل کلیدی تداوم جنگ فرسایشی بهضرر اوکراین محسوب میشود.
فرسایش اقتصادی؛ جنگی که اقتصاد اوکراین را میفرساید
اقتصاد، ستون فقرات هر جنگ طولانی است و در این حوزه نیز اوکراین آسیبپذیری بالایی دارد. زیرساختهای حیاتی، از شبکه انرژی گرفته تا صنایع سنگین و کشاورزی، بارها هدف حملات قرار گرفتهاند. کاهش تولید ناخالص داخلی، وابستگی شدید به کمکهای خارجی و افزایش بدهیهای دولتی، اقتصاد اوکراین را در وضعیتی شکننده قرار داده است. ادامه جنگ بهمعنای تداوم هزینههای سنگین نظامی، کاهش سرمایهگذاری و فرار نیروی کار ماهر است، حتی در صورت تداوم حمایت غرب، این پرسش اساسی باقی میماند که آیا اقتصاد اوکراین توان تحمل یک دهه جنگ فرسایشی را دارد یا خیر.
از سوی دیگر، این جنگ هزینههای قابلتوجهی نیز برای اروپا بههمراه داشته است؛ از بحران انرژی و افزایش قیمتها گرفته تا فشار بر بودجههای دفاعی، همین مسئله باعث شده است در برخی کشورهای اروپایی، شکافهایی در اجماع سیاسی درباره ادامه حمایت بیقیدوشرط از اوکراین پدید آید، این تردیدها، بهطور غیرمستقیم، موقعیت اوکراین را در جنگ تضعیف میکند.
مدیریت زمان؛ برگ برنده راهبردی روسیه
شاید مهمترین عامل ورود جنگ اوکراین به مرحله فرسایشی، نحوه نگاه روسیه به «زمان» بهعنوان یک ابزار راهبردی باشد. مسکو بهخوبی دریافته است که گذر زمان میتواند بهنفع آن عمل کند؛ زیرا فشار اقتصادی و اجتماعی بر اوکراین و متحدان غربیاش بهتدریج افزایش مییابد. روسیه با تطبیق اقتصاد خود با شرایط تحریم، افزایش تولید نظامی و گسترش همکاری با برخی بازیگران غیرغربی، تلاش کرده است هزینههای جنگ را مدیریتپذیر کند.
در چنین شرایطی، حتی حفظ وضع موجود نیز میتواند نوعی پیروزی نسبی تلقی شود؛ پیروزیای که بدون پیشرویهای بزرگ، اما با فرسایش تدریجی طرف مقابل به دست میآید. این راهبرد زمانمحور، مقابل راهبرد اوکراین قرار دارد که بیش از هر چیز به حمایت سریع، گسترده و مستمر غرب وابسته است، هرگونه تأخیر، کاهش یا اختلاف در این حمایتها، مستقیماً بهنفع روسیه تمام میشود.
بنبست دیپلماتیک و غیبت افق سیاسی
جنگهای فرسایشی معمولاً زمانی پایان مییابند که یکی از طرفین به پیروزی قاطع برسد یا مسیر دیپلماتیک واقعبینانهای شکل گیرد، در مورد اوکراین هیچیک از این دو شرط فعلاً فراهم نیست. مواضع حداکثری دو طرف، بیاعتمادی عمیق و فقدان میانجیگری مؤثر، افق حلوفصل سیاسی را تیره کرده است. غرب از یکسو نمیخواهد شکست اوکراین را بپذیرد و از سوی دیگر، تمایلی به ورود مستقیم به جنگ ندارد، روسیه نیز حاضر نیست بدون دستاورد ملموس وارد مصالحه شود، این وضعیت، جنگ را در نوعی تعلیق دائمی نگه داشته است.
بهطورکلی جنگ اوکراین امروز بیش از آنکه یک نبرد برای پیروزی سریع باشد، به آزمونی برای سنجش تابآوری طرفین تبدیل شده است. بنبست نظامی، فرسایش انسانی و اقتصادی اوکراین و مدیریت زمان بهنفع روسیه، سه ضلع اصلی مثلثی هستند که این جنگ را به مرحلهای فرسایشی و ظاهراً بیپایان سوق دادهاند، در چنین شرایطی، ادامه جنگ نهتنها آینده اوکراین، بلکه ثبات اروپا و نظم امنیتی بینالمللی را نیز تحت تأثیر قرار میدهد. اگر تغییری اساسی در معادلات میدانی، اقتصادی یا دیپلماتیک رخ ندهد، جنگ اوکراین میتواند سالها بهعنوان یک بحران مزمن در قلب اروپا باقی بماند؛ بحرانی که هزینههای آن هر روز سنگینتر میشود و پاسخ روشنی برای پایان آن وجود ندارد.
انتهای پیام/+
منبع:خبرگزاری تسنیم
کد مطلب: 43459