رئیس انجمن روانشناسی تربیتی ایران ، با توجه به افزایش میل نوجوانان به مطالعه کتابهای ژانر وحشت، از تهدیدها و فرصتهای این علاقه گفت.

افزایش مطالعه کتابهای ترسناک در میان نوجوانان؛ فرصت یا تهدید؟
4 آبان 1404 ساعت 11:25
رئیس انجمن روانشناسی تربیتی ایران ، با توجه به افزایش میل نوجوانان به مطالعه کتابهای ژانر وحشت، از تهدیدها و فرصتهای این علاقه گفت.
بازار کتابهای ژانر وحشت در ایران طی سالهای گذشته رونق چشمگیری داشته است؛ به طوری که علاوه بر پیوستن نوجوانان جدید به حلقه کسانی که علاقهمند به این ژانر هستند، سود حاصل از فروش این کتابها، ناشران جدیدی را مجاب کرده که وارد این گود شوند. از سوی دیگر، نویسندگان ایرانی بیشتری نیز طی سالهای گذشته در این حوزه کار کرده و آثاری را منتشر کردهاند؛ این در حالی است که پیشتر عمده نیاز این بازار توسط کارهای ترجمه تأمین میشد.
ژانر وحشت در حوزه ادبیات نوجوان از جمله ژانرهایی است که تضارب آرا در آن بسیار است؛ برخی آن را همسو با دوره نوجوانی و مکمل خواستهها و نیازهای این دوران میدانند و برخی دیگر، بر این باورند که مطالعه این دسته از آثار، ممکن است تأثیر سوء بر رفتار و ذهن مخاطب نوجوان بگذارد؛ به ویژه آنکه دوره نوجوانی دورهای است که امکان دارد فرد توانایی چندانی برای مدیریت احساسات خود نداشته باشد.
همزمان با گرامیداشت هفته نوجوان، با فریبرز درتاج، استاد دانشگاه علامه طباطبایی و رئیس انجمن روانشناسی تربیتی ایران در اینباره به گفتوگو پرداخت. درتاج در این گفتوگو ضمن بررسی تأثیر آثار این ژانر بر ذهن نوجوانان، به بیان تفاوتهای موجود در میان تأثیرگذاری داستانهای ژانر وحشت با فیلمهای این حوزه بر ذهن نوجوانان پرداخت و در ادامه، از تأثیرپذیری خشونت در جامعه در افزایش میل به مطالعه این دسته از آثار گفت. مشروح گفتوگو با این عضو شورای مرکزی سازمان نظام روانشناسی ایران را میتوانید در ادامه بخوانید:
میزان استفاده از داستانهای ژانر وحشت در نوجوانان در قیاس با سالهای گذشته افزایش یافته است. مطالعه این دسته از آثار چه معایب و چه فوایدی برای نوجوانان دارد؟
از دیدگاه روانشناسی رشدی مواجهه کنترل شده با محتوای ترسناک میتواند همزمان هم کارکردهای مثبت و هم ریسکهای منفی به همراه داشته باشد. از فواید آن میتوان به تقویت مکانیسمهای مقابلهای اشاره کرد. نوجوان در فضایی امن و خیالی با ترس مواجه میشود و یاد میگیرد چگونه بر هیجانات منفی خود غلبه کند. این فرآیند گویی یک شبیهسازی روانی است که تابآوری او را در برابر استرسهای واقعی زندگی افزایش میدهد. از سوی دیگر، این داستانها اغلب به کاوش در ناشناختهها میپردازند که با حس کنجکاوی عمیق نوجوان برای درک جهان اطراف و حتی مسائل وجودی مانند مرگ و معنای زندگی همخوانی دارد.
مطالعه داستانهای ژانر وحشت برای نوجوانان همانند بسیاری از فعالیتهای فرهنگی دیگر، دو سویه دارد. از فواید مهم آن میتوان به تخلیه هیجانی کنترل شده اشاره کرد. نوجوانی دورهای از نوسانات عاطفی و هیجانی است و مواجهه آگاهانه با ترسهای ساختگی در فضایی امن(مانند کتاب) به نوجوان اجازه میدهد تا هیجانات خود را تجربه کرده، با آنها آشنا شود و حتی آنها را در ذهن خود مدیریت کند.
برخی روان شناسان از این فرآیند به عنوان نوعی تمرین هیجانی یاد میکنند که به رشد مهارتهای مقابلهی نوجوان کمک میکند، اما از سوی دیگر در صورتی که محتوای داستانها بیش از حد خشونتآمیز یا روانپریشانه باشند یا نوجوان سابقه اضطراب، ترسهای شدید یا اختلالات خواب داشته باشد، این آثار ممکن است تحریکگر اضطراب کابوس شبانه یا تشدید کننده احساس ناامنی روانی باشند. بنابراین انتخاب محتوا و تناسب آن با سن و وضعیت روانی نوجوان اهمیت بالایی دارد.

معایب آن نیز قابل چشمپوشی نیست؛ اصلیترین خطر آسیب به کودکان و نوجوانان دارای اضطراب پایه تروما یا تجارب منفی است. برای این گروه محتوای ترسناک میتواند محرک باشد و باعث تشدید کابوسها، فوبیاها و علائم اضطراب جدایی شود. همچنین، مصرف بیرویه و بدون انتخاب آثار باکیفیت میتواند به عادیسازی خشونت و کاهش «حساسیت هیجانی» منجر شود؛ به طوری که نوجوان دیگر در برابر رنج دیگران، واکنش مناسب نشان ندهد؛ بنابراین کلید اصلی «میزان»، «کیفیت اثر» و سنی است که مخاطب در آن قرار دارد.
چرا نوجوانان به مطالعه این آثار علاقه نشان میدهند؟ در واقع این کتابها چه نیازی از آنها را برطرف میکند؟
این پدیده کاملاً طبیعی و همسو با تحول روانی نوجوان است. نوجوان در مرحلهای از زندگی قرار دارد که به دنبال هویتیابی و کشف مرزهای جدید است. مطالعه ژانر وحشت به او این فرصت را میدهد که در یک چارچوب ایمن، هیجانات شدید و ممنوعه را تجربه کند؛ چیزی که در زندگی عادی و کنترل شده روزمره ممکن نیست. این آثار نیاز به هیجانخواهی را که در این سن به اوج خود میرسد، ارضا میکنند.
تمایل نوجوانان به آثار وحشتآمیز ریشه در چند نیاز روانشناختی بنیادین دارد؛ نخست، جستوجوی هیجان در این دوره سنی به اوج خود میرسد، مغز نوجوان نسبت به تجربیات نو و هیجانانگیز حساستر است و به دنبال محرکهای قوی برای تخلیه این انرژی روانی است. داستانهای ژانر وحشت در فضایی امن و کنترلشده این نیاز را ارضا میکنند.
از سوی دیگر نوجوانان در مرحلهای هستند که در حال شکل دادن به هویت خود و درک دنیای اطرافشاناند. مواجهه با موقعیتهای دشوار تاریک یا ناشناخته - حتی اگر ساختگی باشند - نوعی تمرین برای رویارویی با واقعیتهای زندگی است. آنها با خواندن این داستانها نوعی شجاعت درونی و حس کنترل بر ترسها را تجربه میکنند؛ همچنین این آثار به نوجوانان این امکان را میدهد که درکی استعاری از ترسها و بحرانهای شخصی خود پیدا کنند؛ چیزی که روانشناسان آن را فرایند «نمادسازی» مینامند.
این داستانها اغلب استعارهای از ترسهای درونی خود نوجوان هستند؛ ترس از دست دادن، کنترل ترس از تنهایی، ترس از دگرگونیهای بدن در بلوغ و ترس از ناشناختههای آینده همگی میتوانند در قالب هیولاها و پدیدههای فراطبیعی متبلور شوند؛ بنابراین نوجوان با خواندن این آثار در واقع در حال روبرویی نمادین با اضطرابهای خود است و این فرآیند به او در مدیریت این اضطرابها کمک میکند. این ژانر به نیاز او برای «متفاوت» بودن و «خاص» بودن نیز پاسخ میدهد.
آیا میتوان تفکیکی در تأثیرات مطالعه داستان در ژانر وحشت با مشاهده فیلم در این ژانر بر ذهن مخاطب قائل شد؟
قطعاً میتوان تفکیک قائل شد و این تفاوت بسیار کلیدی است. در مطالعه کتاب، مغز نقش شریک فعال را ایفا میکند. نوجوان باید با استفاده از قوه تخیل خود صحنهها، شخصیتها و حس ترس را بسازد. این فرآیند یک تمرین شناختی است که در آن سطح درگیری ذهنی بسیار بالاست اما سرعت و شدت تحمیل ترس در کنترل خود فرد است.
او میتواند وقفه ایجاد کند، سرعت خواندن را کم کند یا تصاویر ذهنی خود را تعدیل کند، این موضوع از منظر روانشناسی شناختی و عصب روانشناسی قابل توجه است.
هنگام مطالعه یک داستان مخاطب فعالانه تصاویر ذهنی را میسازد؛ این فرآیند موجب درگیری شناختی بیشتر، افزایش تمرکز و شکلگیری تخیل پیچیدهتر میشود. ترسی که از طریق متن منتقل میشود، معمولاً دارای عمق روانشناختی بیشتری است و فرصت پردازش ذهنی را به مخاطب میدهد.
اما در تماشای فیلم مغز بیشتر در حالت دریافتکننده منفعل قرار میگیرد، تصاویر صداها و جلوههای ویژه با سرعت و شدتی که کارگردان تعیین کرده، مستقیماً به سیستم حسی هیجانی مغز حملهور میشوند. این امر میتواند باعث برانگیختگی شدیدتر و بیدرنگ سیستم عصبی شود و احتمال بروز ترس ماندگار و کابوسهای واضح را افزایش دهد.

در مجموع کتاب فضای بیشتری برای پردازش و درونیسازی سالمتر فراهم میکند؛ در حالی که فیلم ممکن است تأثیر مستقیم و گاهی آسیبزای بیشتری بر روان داشته باشد. فیلمهای وحشتزا اغلب به واسطه محرکهای دیداری و شنیداری قوی، واکنشهای هیجانی شدید و لحظهای ایجاد میکنند. این محرکها، بدون نیاز به پردازش عمیق، مستقیماً سیستم عصبی را درگیر میکنند و میتوانند پاسخهای اضطرابی قویتری برانگیزند. از این رو، اثرات فوری فیلمها معمولاً شدیدتر است اما اثرات بلندمدت مطالعه کتابها ممکن است ژرفتر و ماندگارتر باشد، به ویژه اگر با فرآیند درونیسازی همراه شود.
آیا میتوان ارتباطی بین افزایش میل به استفاده از این محصولات با افزایش خشونت در جامعه برقرار کرد؟
این پرسش که یکی از بحث برانگیزترین موضوعات در روانشناسی رسانه است، مهم است و پاسخ آن نیازمند تمایز دقیق میان همزمانی و علیت است. بر اساس شواهد علمی فعلی، ما نمیتوانیم یک رابطه خطی و مستقیم علت و معلولی بین این دو متغیر برقرار کنیم. خشونت در جامعه پدیدهای چندعاملی است که ریشه در مسائل اقتصادی، اجتماعی، خانوادگی، فرهنگی و سلامت روان دارد.
با این حال میتوان به یک ارتباط غیر مستقیم و احتمالی اشاره کرد. مصرف مداوم و بی قید و شرط آثار ترسناک مملو از خشونت افراطی، به ویژه در فرم بصری، میتواند به بیحسی عاطفی منجر شود.
در این حالت، فرد در برابر صحنههای خشونتآمیز، واکنش هیجانی کمتری نشان میدهد و ممکن است خشونت را به عنوان راه حلی عادی برای حل تعارض بپذیرد. این امر میتواند در کنار سایر عوامل خطر زمینۀ اجتماعی ناسالم، به رفتارهای پرخطر دامن بزند؛ بنابراین اگرچه این آثار علت «خشونت» نیستند، اما میتوانند به عنوان یک عامل تشدید کننده یا کاتالیزور در بسترهای آسیبپذیر عمل کنند. وظیفه ما به عنوان متخصص و خانواده، نه منع مطلق که هدایت گفتوگو و ایجاد سواد رسانهای در نوجوانان است.
در کل صرف افزایش علاقه نوجوانان به ژانر وحشت به معنای افزایش خشونت در جامعه نیست؛ در واقع بسیاری از مطالعات روانشناختی اخیر نشان میدهند که گرایش به داستانهای ترسناک یا فیلمهای ژانر وحشت لزوماً به رفتار خشونتآمیز منجر نمیشود. این علاقه میتواند بیشتر نشانهای از نیاز به تجربه هیجان شناخت ترسها یا حتی تخلیه تنشهای روانی در قالبی نمادین باشد.
با این حال اگر فرد در شرایط محیطی پرتنش یا خشونتزا زندگی کند و همزمان در معرض محتوای بسیار خشن و بیفیلتر نیز باشد - به ویژه به شکل مستمر - ممکن است نوعی حساسیتزدایی نسبت به خشونت در او شکل گیرد، اما این تأثیر بیش از آنکه به ژانر وحشت مرتبط باشد، به نوع ارائه محتوا و بافت روانی اجتماعی فرد بستگی دارد؛ بنابراین رابطه مستقیم و علتمندی بین مصرف این آثار و افزایش خشونت اجتماعی هنوز از منظر علمی اثبات نشده و نیازمند بررسیهای گستردهتر و دقیقتری است.
انتهای پیام/
منبع:خبرگزاری تسنیم
کد مطلب: 42545