در حالیکه زن در فرهنگ ایرانی ـ اسلامی بهعنوان مبدأ حیات، تربیت و عاطفه شناخته میشود، بخشی از تولیدات شبکه نمایش خانگی با فاصلهگرفتن از این نگاه ریشهدار، تصویری کالایی و سطحی از زن ارائه میدهند.

سینمای زنانه سردرگم میان روح جامعه و کالای نمایشی
خبرگزاری فارس , 4 آبان 1404 ساعت 10:58
در حالیکه زن در فرهنگ ایرانی ـ اسلامی بهعنوان مبدأ حیات، تربیت و عاطفه شناخته میشود، بخشی از تولیدات شبکه نمایش خانگی با فاصلهگرفتن از این نگاه ریشهدار، تصویری کالایی و سطحی از زن ارائه میدهند.
نقش زن در تمدن انسانی، همواره یکی از مهمترین محورهای بحث در فلسفه، جامعهشناسی و دینشناسی بوده است. در فرهنگ ایرانی ـ اسلامی، زن نه در حاشیه، بلکه در متن حیات اجتماعی تعریف میشود. او حامل عاطفه، ایمان و تربیت است و از طریق نقش مادری، نه تنها خانواده بلکه «روح جامعه» را میسازد. از این منظر، زن موجودی است که با پیوند دادن حیات زیستی و حیات معنوی، توازن فرهنگی را حفظ میکند.
بازنماییهای جدید؛ از زن تا ابزار جذابیت
تحولات رسانهای در دهه اخیر، بهویژه در شبکه نمایش خانگی ایران، موجب شکلگیری نوعی بازنمایی تازه از زن شده است؛ بازنماییای که در بسیاری از موارد، با این درک فرهنگی و دینی همخوانی ندارد. در بخشی از تولیدات تصویری اخیر، زن نه به عنوان عنصر تربیتگر و کنشمند، بلکه به عنوان عامل جذابیت بصری یا محرک احساسی درام تعریف میشود.این امر نشانگر نوعی «کالاییسازی زن» در عرصه رسانه است؛ پدیدهای که جامعهشناسانی چون ژان بودریار از آن با عنوان شیوارگی انسان در عصر مصرف یاد کردهاند. بودریار معتقد است در جامعهی مصرفی، مفاهیم انسانی در قالب «کالا» بازتعریف میشوند. از این منظر، زن نیز در رسانه به ابژهای برای فروش و جلب توجه تبدیل میشود؛ الگویی که متأسفانه در بخشی از تولیدات نمایش خانگی ایران نیز قابل مشاهده است.
نگاه اسلامی؛ زن بهمثابه گوهر معنا، نه ابزار نمایش
در مقابل این رویکرد، در نگاه اسلامی زن اساساً موجودی ارزشمحور است نه ابزارمحور. قرآن کریم در آیهی ۳۵ سوره احزاب، کرامت انسانی زن و مرد را در کنار هم ذکر میکند و معیار برتری را تقوا میداند. از این منظر، زن در جامعهی اسلامی حامل معناست؛ او با عفت و حیا به حیات اجتماعی روح میدهد.برخلاف تصور رایج، حیا و عفت در اندیشهی اسلامی محدودکننده نیستند بلکه شکلدهندهی شأن انسانی زناند. این مفاهیم، نوعی «نظم اخلاقی» در حیات اجتماعی ایجاد میکنند که زن را از سطح ظاهر به عمق معنا ارتقا میدهد.
سینما و زن؛ فاصله از واقعیت فرهنگی
در سینما و نمایش خانگی امروز ایران، نشانههایی از گسست میان این نگاه فرهنگی و تصویر رسانهای دیده میشود. در بسیاری از آثار، زنان به گونهای نمایش داده میشوند که ارزششان در زیبایی، روابط احساسی یا جسارت بیقیدانه خلاصه میشود. در چنین تصاویری، زنِ فکور، مادرِ مسئول یا زنِ اخلاقمدار کمتر مجال ظهور مییابد.این روند، به تعبیر جامعهشناسان رسانه، مصداق «اثر عادیسازی» است؛ یعنی تکرار یک تصویر غیرواقعی در رسانه، بهتدریج آن را در ذهن مخاطب طبیعی و پذیرفتنی جلوه میدهد. نتیجه آن است که مخاطب، زن واقعی را از دریچهای تحریفشده میبیند و ارزشهای اخلاقی بهتدریج رنگ میبازند.
خوانش اسلامی از بحران فرهنگی
متفکران مسلمان، از جمله علامه طباطبایی در المیزان و شهید مطهری در نظام حقوق زن در اسلام، بارها بر این نکته تأکید کردهاند که شأن زن تنها در سایهی حفظ گوهر درونی او معنا مییابد. شهید مطهری میگوید: «زن، مربی انسان است و اگر از مسیر فطرت خویش خارج شود، جامعه نیز از مسیر انسانیت دور میگردد.»
در پرتو این نگاه، هرگونه بازنمایی از زن که از کرامت، عفت و جایگاه معنوی او تهی باشد، در واقع به انحراف فرهنگی دامن میزند. زن، اگر در جایگاه حقیقی خود به تصویر کشیده شود، میتواند جامعه را از بحران معنویت نجات دهد.
زیباییشناسی یا ابتذال بصری؟
از منظر زیباییشناسی رسانهای نیز، تقلیل زن به ظاهر، نوعی شکست خلاقیت است. هنرمند واقعی، در چهرهی زن، روح و معنا را میبیند نه صرفاً بدن. در آثار شاخص سینمای ایران، مانند مادر علی حاتمی یا باشو غریبه کوچک بیضایی، زن حضوری معناگر و فلسفی دارد. اما در بسیاری از تولیدات امروز، این معنا به حاشیه رفته و جای خود را به الگویی تکراری داده که با اقتباس سطحی از آثار خارجی، زن را از هویت فرهنگیاش تهی میکند.
بحران معنا در فرهنگ تصویری
در نتیجه، مسئله فقط اخلاقی نیست بلکه تمدنی است. جامعهای که نتواند زن را در شأن واقعیاش ـ به عنوان مبدأ حیات فرهنگی و اخلاقی ـ بازنمایی کند، در حقیقت توان بازتولید ارزشهای خودش را از دست میدهد. این همان چیزی است که برخی اندیشمندان از آن به عنوان بحران معنا در فرهنگ تصویری یاد میکنند؛ بحرانی که با بازگشت آگاهانه به مبانی فرهنگی و دینی میتوان از آن عبور کرد.
کد مطلب: 42540