>> حدید نیوز - عبور جهان واقعیت‌ها از تصورات فانتزی روحانی - نسخه قابل چاپ

کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

عبور جهان واقعیت‌ها از تصورات فانتزی روحانی

23 شهريور 1404 ساعت 19:28

تجربه دولت روحانی نشان داد که بدون پشتوانه فکری و ساختاری مستقل، حتی دولت‌های برخوردار از مهارت دیپلماتیک و حمایت مقطعی، تأثیر ماندگاری در سیاست ایران ندارند.


به گزارش حدید نیوز، آن روز گرم تابستان ۱۳۹۲ که حسن روحانی با آرامشی حساب‌شده و ادبیاتی اخلاق‌مدارانه متن مراسم تنفیذ خود را خواند و به درگاه خداوند از «استبداد رأی» و «بستن دهان منتقدان» پناه برد، کمتر کسی پیش‌بینی می‌کرد هشت سال بعد، نام او در میان خاطرات ناخوشایند بسیاری از روزنامه‌نگاران، تحلیلگران و حتی بخشی از حامیان سابقش قرار گیرد.

روحانی خود را در قامت یک سیاستمدار «میانه‌رو» و وارث مشی اکبر هاشمی رفسنجانی معرفی کرد؛ همان کسی که برای خود هاله‌ای از قداست کاریزماتیک می‌ساخت و در خاطرات سیاست‌ورزی‌اش، ردپای مردان قدرتمند را جستجو می کرد. با این حال، تفاوت بنیادین این دو در جایگاهی است که در تاریخ معاصر سیاست ایران از خود برجای گذاشته‌اند؛ هاشمی بی‌تردید بخشی از ساختار سیاسی و راهبردهای آن را شکل داد، ولی روحانی بیشتر بازیگری بود در صحنه‌ای که دیگران طراحی کرده بودند.

۱. اندیشه سیاسی روحانی: اعتدال بر روی کاغذ
روحانی در آثار و گفتارهای مکتوب خود، از جمله در کتاب امنیت ملی و دیپلماسی هسته‌ای، تصویری از سیاست بر پایه «عقلانیت»، «خردورزی»، «میانه‌روی» و «توسعه» ارائه می‌دهد. گفتمان «اعتدال» که او مطرح کرد، ظاهراً قرار بود تداوم‌دهنده خطی باشد که محور اصلی آن تنش‌زدایی خارجی و بازسازی اقتصاد داخلی است.

اما مشکل اساسی این بود که این «گفتمان»، در عمل به یک شعار تقلیل پیدا کرد و فاقد بنیان نظری بازتولیدکننده بود. برخلاف گفتمان‌های ماندگاری که می‌توانند در لایه‌های مختلف سیاست و فرهنگ اثر بگذارند، «اعتدالِ روحانی» محصول لحظه و تاکتیک انتخاباتی بود، نه راهبردی پایدار. او نه خاستگاه حزبی قدرتمندی داشت و نه شبکه سیاسی منسجمی که بتواند آن اندیشه را زنده نگه دارد.

به همین دلیل، همان‌طور که منتقدان بارها اشاره کردند، دولت او هرگز «هویت مستقل سیاسی» پیدا نکرد و به ائتلافی وصله‌پینه‌ای میان کارگزاران، اصلاح‌طلبان و محافظه‌کاران میانه بدل شد. نتیجه این وضعیت، تعارضات رفتاری و گفتاری در تصمیمات کلان کشور بود؛ تعارضاتی که هم در سیاست داخلی و هم در روابط خارجی نمود پیدا کرد.

۲. گفتار سیاسی: دیپلماسی لبخند، واقعیت تلخ
روحانی، به‌ویژه در عرصه بین‌المللی، از مهارت بالایی در استفاده از زبان دیپلماتیک برخوردار بود. او در مناظرات انتخاباتی و جلسات رسمی، با ادبیاتی شسته‌رفته و با مفاهیمی چون «تعامل سازنده با جهان» و «برد-برد» در مذاکرات، توانست بخش قابل توجهی از افکار عمومی را با خود همراه کند.

برجام، مهم‌ترین محصول گفتار و دیپلماسی روحانی، در نگاه او قرار بود نه‌تنها سایه تهدید نظامی را دور کند، بلکه اقتصاد ایران را به رونق برساند. اما همان‌طور که مخالفان پیش‌بینی می‌کردند، این توافق به دلیل ضعف در ضمانت اجرایی و بی‌اعتمادی ذاتی طرف مقابل، نتوانست انتظارات را برآورده کند. آمریکا از برجام خارج شد، تحریم‌ها بازگشت، و وعده «رفع همه تحریم‌ها در یک روز» به پاشنه آشیل دولت بدل شد.

در داخل، شکاف میان شعار و عمل به‌وضوح دیده می‌شد. روحانی که در آغاز از «نشکستن قلم‌ها» و «نبستن دهان‌ها» می‌گفت، در مواجهه با منتقدان، از ادبیاتی استفاده کرد که یادآور رفتار امنیتی سال‌های دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی بود: «بی‌سواد»، «بی‌شناسنامه»، «دلواپس». این چرخش زبانی، نه‌تنها شکاف او با بدنه رسانه‌ای کشور را گسترش داد، بلکه بخشی از اعتبار گفتار دیپلماتیکش را هم فرسود.

۳. رفتار سیاسی: از امنیتی‌گری تا مردم‌گریزی
بیش از ۱۶ سال حضور در رأس نهاد امنیتی کشور، رفتار روحانی را شکل داد. این سابقه باعث شد که حتی به‌عنوان رئیس‌جمهور نیز نگاه امنیتی در ترکیب کابینه و شیوه اداره کشور غالب باشد. از وزرای کلیدی تا بدنه تصمیم‌سازی، ردپای مدیرانی با پس‌زمینه امنیتی مشهود بود.

در مواجهه با بحران‌ها –چه اقتصادی و چه اجتماعی– روحانی اغلب رویکردی «محدود به حلقه نزدیک» داشت. ارتباط مستقیم با مردم کم‌رنگ و پاسخگویی به رسانه‌ها گزینشی بود. در سال‌های بحران، به‌ویژه در ناآرامی‌های اقتصادی و سیاسی، این ویژگی برجسته‌تر از همیشه خود را نشان داد.

از سوی دیگر، تناقض میان سیاست اعلامی (حمایت از آزادی رسانه) و سیاست اعمالی (گلایه از عدم برخورد قضایی با رسانه‌ها) نقطه ضعف بزرگی در رفتار او ایجاد کرد. واکنش صریح صادق آملی لاریجانی به این تناقض، به‌خوبی پارادوکس رفتاری روحانی را در ملأعام آشکار ساخت.

۴. موقعیت سیاسی: بازیگر صحنه‌ای که دیگران ساخته‌اند
روحانی برخلاف بسیاری از چهره‌های مؤثر تاریخ سیاست ایران، سازنده یک جریان نبود. مسیر قدرت او بیشتر محصول خلأ و خطای رقبا (به‌ویژه اصولگرایان در انتخابات ۹۲) و اتحاد تاکتیکی اصلاح‌طلبان و کارگزاران بود تا محصول کاریزما یا گفتمان مستقل.

در یک مقایسه ساده، سیاستمدارانی مانند علی لاریجانی حتی بدون تکیه بر گفتمان‌های انتخاباتی هم توان اجماع‌سازی و مانور میان جناح‌ها را دارند، اما روحانی فاقد این قدرت بود. او بعد از دو دوره ریاست جمهوری، بدون پایگاه تشکیلاتی، حامیان وفادار و بدون صدای ماندگار در سپهر سیاسی، عملاً به یک چهره کم‌اثر بدل شد.

۵. خطای استراتژیک: اتکای بیش‌ازحد به سیاست خارجی
تمرکز بیش از اندازه بر سیاست خارجی و برجام، و غفلت از اصلاحات ساختاری در اقتصاد، یکی از خطاهای راهبردی روحانی بود. حتی در سیاست خارجی نیز نگاه او بیشتر به «تعامل با غرب» محدود شد، درحالی‌که تحولات بین‌المللی نشان می‌داد تنوع‌بخشی به شرکا و مسیرهای تعامل ضروری است.
این رویکرد، ریشه در همان برداشت ۲۰ سال پیش روحانی داشت؛ زمانی که هنوز روابط بین‌المللی، اگرچه پرتنش، اما مبتنی بر قواعد نانوشته‌ای بود که دیپلماسی می‌توانست آنها را تعدیل کند. جهان دهه ۹۰ میلادی با جهان چندقطبی، پرتنش و کمتر پیش‌بینی‌پذیر اواخر دهه ۲۰۱۰ و پس از آن، تفاوت بنیادین داشت؛ اما روحانی همچنان در چارچوبی قدیمی عمل کرد.

۶. مخاطب واقعی سخنان روحانی: غرب یا داخل؟
مرور سخنرانی‌های پس از دوران ریاست جمهوری نشان می‌دهد که نه مردم و نه ساختار قدرت در ایران، مخاطب اصلی روحانی نیستند. مردم به تجربه او را مسئول بخشی از وخامت شرایط اقتصادی می‌دانند و حاکمیت نیز نسبت به نسخه‌های تکراری‌اش برای «عقب‌نشینی و امتیازدهی» بی‌میل است.

بنابراین می‌توان گفت طی سال‌های اخیر، لحن و محتوا بیشتر به گونه‌ای طراحی شده که پیامی غیرمستقیم به کشورهای غربی و طرف‌های مذاکراتی سابق منتقل کند. این تلاش، احتمالاً برای حفظ جایگاه روحانی به‌عنوان یک کانال بالقوه در آینده روابط ایران و غرب تفسیر می‌شود، هرچند موفقیت آن به‌شدت محل تردید است.

۷. میراث و جمع‌بندی: میان تصویر و واقعیت
روحانی میراثی دوگانه برجای گذاشت: از یک سو، تلاش واقعی برای تنش‌زدایی در سیاست خارجی و کاهش احتمال درگیری نظامی؛ از سوی دیگر، ناکامی در مدیریت اقتصادی، افزایش شکاف طبقاتی، کاهش اعتماد عمومی و تشدید بدبینی نسبت به وعده‌های اصلاح‌طلبانه-میانه‌رو.

تصویر آغازین او در مراسم تنفیذ –آن روحانی آرام، حقوقدان و منتقد استبداد رأی– با واقعیت پایان دوره ریاست جمهوری‌اش فاصله زیادی دارد. امروز، آن متن شیوای تنفیذ بیشتر لبخندی تلخ بر لب منتقدان می‌نشاند تا خاطره‌ای مثبت از دوران امید و اعتدال.

نتیجه‌گیری نهایی
حسن روحانی نه توانست «هاشمی دوم» شود و نه «مهندس گفتمان اعتدال». او بیش از هر چیز، محصول یک لحظه سیاسی و بازیگری بود که دیگران صحنه‌اش را ساخته بودند. ضعف در ایجاد گفتمان پایدار، پارادوکس در گفتار و رفتار، تمرکز نادرست بر سیاست خارجی و ناتوانی در مدیریت بحران‌های داخلی، باعث شد که سرمایه سیاسی‌اش به‌سرعت فرسوده شود.

شاید مهم‌ترین درس از تجربه روحانی برای آینده سیاست ایران این باشد که هیچ دولتی، حتی با مهارت‌های دیپلماتیک و حمایت لحظه‌ای جناح‌ها، بدون پایگاه فکری و ساختاری مستقل، نمی‌تواند اثر ماندگار و مثبت بر تاریخ سیاسی کشور بگذارد.

نویسنده: محسن نیک‌پی/ فارس


کد مطلب: 41838

آدرس مطلب :
http://www.hadidnews.com/news/41838/عبور-جهان-واقعیت-ها-تصورات-فانتزی-روحانی

حدید نیوز
  http://www.hadidnews.com