کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

جنگ نابرابر

اشک آتش

11 مرداد 1391 ساعت 12:54


به گزارش سرویس وبلاگستان حدید نیوز سید حمید مشتاقی نیا در وبلاگ اشک آتش نوشت:

آخر دی ماه سال ۶۵ بود. من به همراه خواهرم و خانواده ­اش در سه راه بازار قم از ماشین پیاده شده بودیم. چند لحظه نگذشت که صدای ضدهوایی­ ها به آسمان بلند شد. هواپیماهای دشمن، شهرها و مناطق غیرنظامی را بمباران می­ کردند. قم نیز به دلیل جایگاهی که داشت از حملات هوایی دشمن در امان نبود. به نرده­ های بانک سپه تکیه داده بودیم.

آسمان را که نگاه کردم بمب­ ها را با چشم خود دیدم. گفتم: بمب­ ها به طور مماس روی سر ماست، بهتر است در جوی کنار خیابان دراز بکشیم.

این را گفتم و سریع به داخل جوی شیرجه زدم! خواهرم با تاکتیک­ های نظامی آشنا نبود. دخترش آزاده، سه ماه داشت. او را محکم در آغوش گرفته بود. حامد دو سالش بود و آمنه نه سال داشت. داماد ما نیز همراهشان بود. ناگهان زمین و زمان را آتش فراگرفت. بمبی در نزدیکی ما منفجر شده بود. چند لحظه بعد از جا برخاستم. دنبال خواهرم و بچه­ هایش بودم. پای حامد از مچ قطع شده بود. دامادمان را چند نفر بغل کرده و به سمت آمبولانس می­ بردند. دست آمنه قطع شده بود. کسی او را در آغوش گرفته و می­ دوید. حال خودم را نمی­ فهمیدم. دویدم به طرف خانه. مردم سر کوچه جمع شده بودند و از بمباران سخن می­ گفتند.

برادرم را خبر کردم و با هم به سه راه بازار برگشتیم. آن­جا خبری نبود. به بیمارستان نکویی رفتیم. آن­جا حامد را پیدا کردیم. شوهر خواهرم و آزاده در بیمارستان دیگری بودند. ما را به بهشت معصومه راهنمایی کردند خواهرم و دختر نه ساله­ اش در بین شهدا قرار داشتند .
راوی : ابوالفضل دیاری بیدگلی


کد مطلب: 227

آدرس مطلب :
http://www.hadidnews.com/news/227/جنگ-نابرابر

حدید نیوز
  http://www.hadidnews.com