تاریخ انتشار :سه شنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۲ ساعت ۱۰:۲۳
نگاهی به فیلم های در حال اکران

فرزند چهارم در باب جنگ و قحطی

«فرزند چهارم» از هفته گذشته اکران خود‌ را در سینماهای تهران و شهرستان‌ها آغاز کرده است.
فرزند چهارم در باب جنگ و قحطی
به گزارش حدیدنیوز، یکی از فیلم‌هایی که از هفته گذشته اکران خود‌ را در سینماهای تهران و شهرستان‌ها آغاز کرده «فرزند چهارم» به کارگردانی وحید موسائیان است، گرچه این فیلم در خارج از مرزهای ایران ساخته شده و تفاوت جغرافیایی با آثار قبلی موسائیان دارد، اما به نوعی ادامه رویکرد سینمایی این کارگردان است که همواره رگه‌هایی از مهاجرت، غربت و تلخی‌های آن در فیلم‌هایش قابل ردیابی است.



این فیلم با حمایت مالی بنیاد سینمایی فارابی تولید شده است که بخش عمده قصه آن در کشور سومالی می گذرد و از معدود فیلم هایی است که فارغ از ضعف و قوت های فیلمنامه و اجرا، دست کم تصویری ملموس و نزدیک از زندگی و جنگ و فرهنگ مردم این سرزمین را برای مخاطب ایرانی به تصویر می کشد.



اتفاقا فیلم قصه دندانگیر و درگیر کننده ای ندارد و داستان سوپراستاری را مطرح می کند که به واسطه علاقه اش به عکاسی تصمیم می گیرد به سومالی رفته و از اوضاع جنگزده مردم آنجا عکسبرداری کند. به همین دلیل فرزند چهارم بیش از آن که به فیلم داستانی شباهت داشته باشد به یک اثر مستند پهلو می زند که اتفاقا از این حیث واجد امتیازات بیشتری است. تصاویر و قاب بندی هایی که از این کشور چه در موقعیت جغرافیایی و طبیعت و چه انسانی، جنگزدگی و فقر می بینیم، تاثیرگذار و تکان دهنده است. مصداق بارز این موقعیت را می توان به سکانسی ارجاع داد که مسعود (مهدی هاشمی) برای مردم گرسنه آنجا غذای ایرانی (احتمالا قیمه) تدارک دیده و بین آنها توزیع می کند که سقوط عزت و کرامت انسانی را زیر سلطه و استیلای فقر به نمایش می گذارد و چه تلخ و گزنده است تماشای این صحنه.



رویا (مهتاب کرامتی) به عنوان شخصیت محوری قصه که به دلیل دغدغه هایی انساندوستانه و بشری به سومالی رفته، واجد دو خصلت بارز است که به نوعی کلیت قصه بر اساس همین ویژگی ها صورت بندی می شود. یکی این که او بشدت ماجراجو و جسور است و از سوی دیگر عاشق فرزند و بچه. سهم عمده ای از بار عاطفی و رمانتیک فیلم نیز به نوع مواجهه او با کودکان سیاه و فقیر آفریقایی برمی گردد که نقطه اوج آن شیر دادن او به نوزادی سومالیایی است که در یک بیابان به حال خود رها شده بود. هرچند به نظر می رسد موسائیان در بازنمایی این صحنه ها کمی سانتی مانتال عمل کرده و زیادی احساسات به خرج داده است. این در حالی است که گرایش رویا به کودک به دلیل مشکلش در بچه دارشدن بوده و اصلا دلیل اصلی جدایی او از همسرش به همین قضیه برمی گردد. او تصویری مدرن از یک زن ایرانی را به نمایش می گذارد که می توان رگه هایی از تفکرات فمینیستی را در رفتارشناسی او حدس زد با این حال جسارت و حس ماجراجویی های او در موقعیت هایی که چندان زنانه به نظر نمی رسد، ممکن است برای مخاطب جذاب بوده و انگار خود این شخصیت نیز میل به قهرمان نمایی دارد.



اگر از منظر یک مخاطب ایرانی به فیلم نگاه کنیم، قصه فارغ از سویه بین المللی و نگاه انساندوستانه ای که به موضوع دارد، روایت روابط و مناسبات سه انسان ایرانی یعنی رویا، مسعود و ابراهیم است که هر کدام با نیت خیرخواهانه در جایی خارج از وطن در بیابان های گرم آفریقا با هم روبه رو شده و زیست مشترکی را تجربه می کنند. هرچند انگیزه مسعود که یک کفاش بوده و کسب و کار خود را رها کرده تا به پای بچه های سومالی کفش بپوشاند، کمی عجیب به نظر می رسد.



ابراهیم (حامد بهداد) نیز پزشک جوانی است که سابقه حضور بیشتری در منطقه داشته و نسبت به رویا و مسعود شناخت و آگاهی بیشتری نسبت به مردم آنجا دارد تا حدی که حتی یکی از پرستاران سیاهپوست آنجا به او دل می بندد. واقعیت این است که فرزند چهارم، قصه واحد و منسجمی ندارد و تکه هایی از خرده روایت هاست که در کنار هم قرار گرفته تا تصویری مستند گونه از آنچه در سومالی می گذرد در منظر دید تماشاگر قرار دهد.



مشکل اصلی اینجاست که نوع روایت و شیوه مواجهه شخصیت های قصه با مردم بویژه کودکان آنجا به گونه ای است که بیش از آن که همدلی یا دلسوزی مخاطب را برانگیزد، بیشتر به حس ترحم برانگیز تماشاگر دامن می زند و به همین دلیل تاثیر حسی فیلم چندان دوام نداشته و بعد از تماشای آن از بین می رود. اکنون بماند پایان بندی عجیب فیلم که نجات این سه ایرانی از مخمصه ای که برایشان به وجود آمده، بشدت دم دستی و باورناپذیر است.



نه این که ساخت فیلم در مرزهایی خارج از جغرافیایی ایران غلط باشد یا ضرورتی به تولید طرح های مشترک سینمایی با کشورهایی دیگر نیست، اما دست کم این پرسش با تماشای فرزند چهارم مطرح می شود که آیا همین نگاه و رویکرد به قصه نمی تواند در درون مرزهای ایران و مناطق محروم و دورافتاده کشور خودمان دستمایه ساخت فیلم و قصه قرار بگیرد و آیا نهادها و مراکز سینمایی دولتی ضرورتی در حمایت ساخت چنین طرح هایی درکشور خودمان نمی بینند؟ بی شک اگر بنا به نگاهی بشردوستانه و انسانی باشد چراغی که به خانه رواست در مسجد جایی ندارد. با این حال فرزند چهارم فیلم ضعیف و بی ارزشی نیست که اگر با فیلمنامه ای قوی تر همراه می شد بیش از این به دل می نشست. http://hadidnews.com/vdcjx8e8.uqexozsffu.html
منبع : سراج24
نام شما
آدرس ايميل شما