تاریخ انتشار :جمعه ۲۵ اسفند ۱۳۹۱ ساعت ۲۲:۲۷
دیدم گوشیم زنگ میخوره جواب دادم یادم نمیاد کی زنگ زد ، فقط داد میزد سید و با چاقو زدن بیا بیمارستان اینقدر بنده خدا هول شده بود که فراموش کرد بگه کدوم بیمارستان!
یاد آن چهارشنبه سوری به خیر!!!
به گزارش سرويس وبلاگستان حدیدنیوز، مجتبی موقر نويسنده وبلاگ اتاق ۳۰ نوشت :

حدودا چهار سال قبل بود شب چهارشنبه سوری

به خاطر تامین امنیت شهر از نیروی بسیج درخواست کمک کرده بودند

کم کم داشتیم به منطقه شلوغی نزدیک میشدیم

لحظه لحظه بر ازدحام جمعیت اضافه میشد



دیدم گوشیم زنگ میخوره جواب دادم یادم نمیاد کی زنگ زد

فقط داد میزد سید و با چاقو زدن بیا بیمارستان

اینقدر بنده خدا هول شده بود که فراموش کرد بگه کدوم بیمارستان!

شوکه شده بودم





به نظرم رسید شاید سید و بردن بیمارستان کلینیک

به سرعت رفتم اونجا ولی از سید خبری نبود که نبود

سید سجاد مشهدی سری

یکی از بچه ها گفت شاید بیمارستان یحیی نژاد باشه

حرکت کردیم به سمت اونجا از اطلاعات بیمارستان سوال کردم؛

گفتن باید برم قسمت اورژانس

تا رسیدم اورژانس دیدم سید به روی شکم دراز کشیده و چندتا

از این اینترن ها بالای سرشن

همون کلاه مشکی عرق چین همیشگی سرش بود

دستمو رو صورتش کشیدم و بوسیدمش

با اینکه خوب نمیتونست نفس بکشه ولی زیر لب یه چیزهائی میگفت!

نزدیک شدم ببینم چی میگه:

یا زهرا یا زهرا

شادی روحش صلوات http://hadidnews.com/vdcfc1dy.w6deyagiiw.html
نام شما
آدرس ايميل شما

گمنام
خدا بیامرزش..
ای کاش در مورد زندگی و....
این شهید بزرگوار اطلاعات بیشتری ذکر کنید.یاعلی .علیه السلام