تاریخ انتشار :يکشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۱ ساعت ۲۲:۵۰
مروری بر فیلم های روز سینمای جهان

غلبه فيلم هاي ايدئولوژيك در سينماي جهان

اين روزها در غرب و به طور خاص در هاليوود، آثاري كه بازتاب دهنده ايدئولوژي ها هستند در اوج قرار دارند.
غلبه فيلم هاي ايدئولوژيك در سينماي جهان
به گزارش سرویس وبلاگستان حدیدنیوز، وبلاگ کارگری در روزنامه نوشت: يكي از القائات كليشه اي و هميشگي برخي از اهالي سينما در ايران اين بوده كه نبايد از سينما توقع كاركرد تبليغاتي داشت و اساساً سينماي ايدئولوژيك و سياسي كه به جاي اهدافي چون سرگرم كردن مخاطب و تجارت، در پي آرمان هاي ملي و اسلامي است شكست خورده است. به همين دليل طرفداران نظريه هنر براي هنر و سينماي صرفاً سرگرم كننده، هر فيلمي را كه در پي تقديس ارزش ها و حماسه هاي سرزميني و فرهنگي ما باشد را دولتي و سفارشي مي دانند و تخطئه مي كنند! 

اين درحالي است كه واقعيت به گونه اي ديگر است و امروز بيش از هر زمان ديگري، سينما به اهرمي راهبردي و ابزاري تبليغاتي تبديل شده است. به ويژه در هاليوود كه مرجع مورد قبول مبلغان داخلي سينماي غيرسياسي است. اين روزها در غرب و به طور خاص در هاليوود، آثاري كه بازتاب دهنده ايدئولوژي ها هستند در اوج قرار دارند و سروري مي كنند. واقعيت اين است كه امروز دوره فيلم هاي صرفاً سرگرم كننده و آثار به اصطلاح روشنفكري به اتمام رسيده است. 



فقط كافي است به فيلم هاي برگزيده جشنواره هاي رسمي غرب نظير «اسكار» و «كن» و «برلين» توجه كنيم تا ايدئولوژيك و سياسي شدن سينماي امروز جهان را بيش از پيش درك كنيم، به طوري كه اكثريت قريب به اتفاق فيلم هايي كه در اين جشنواره ها نامزد و برنده جايزه مي شوند، مروج، پاسدار و ستايشگر فرهنگ، عقايد و منافع دولت هاي غربي هستند. 

جديدترين اتفاق در اين زمينه، برگزاري مراسم «گلدن گلوب» سال ۲۰۱۳ بود كه طي آن فيلم ضدايراني «آرگو» به عنوان بهترين فيلم معرفي شد. انتخابي كه حتي تعجب رسانه هاي غربي را نيز برانگيخت. به اعتراف بسياري از منتقدان داخلي و خارجي، فيلم هاي برجسته تر و قابل توجه تري مي توانستند برنده اين جايزه شوند، اما برگزاركنندگان اين جشنواره ترجيح داده اند كه جايزه برترين فيلم خود را به اثري بدهند كه در پي تبليغ براي سياست ها و منافع كاخ سفيد است.
 
آنچنان كه «كوين بي لي» منتقد روزنامه «شيكاگو سان تايمز» نوشت: «فيلم «آرگو» يك كلاهبرداري به تمام معناست... اين فيلم با استفاده از بحران گروگان گيري ايران (واقعه تسخير لانه جاسوسي)، يكي از بزرگ ترين وقايع در امور خارجي آمريكا طي ۵۰ سال گذشته، سعي كرده شكست در عمليات «پنجه عقاب» (عمليات طبس) كه تاريخ آمريكا را دگرگون ساخت را بي اهميت جلوه دهد.» 

علاوه بر اين، آثار ديگري هم كه اين روزها در اين جشنواره ها و از سوي رسانه هاي غربي در بوق و كرنا شده اند همگي داراي رويكرد سياسي و تبليغاتي هستند. بيشترين سهم جوايز دوره اخير گلدن گلوب و همچنين اكثر نامزدهاي انتخابي در اسكار آينده به جز «آرگو» به فيلم هاي «لينكلن»، «جانگوي آزاد شده» و «۳۰دقيقه بامداد» اختصاص يافته كه هر سه، فيلم هايي تبليغاتي براي اهداف كاخ سفيد محسوب مي شوند.
 
فيلم «لينكلن» به كارگرداني «استيون اسپيلبرگ»، درباره آبراهام لينكلن، شانزدهمين رئيس جمهور تاريخ ايالات متحده آمريكاست. نكته جالب، حمايت مستقيم باراك اوباما، رئيس جمهور آمريكا از اين فيلم است، به طوري كه اوباما يك ماه پيش با دعوت از اسپيلبرگ و ساير عوامل توليد فيلم «لينكلن» به كاخ سفيد از اين اثر تقدير كرد. فيلم «۳۰ دقيقه بامداد» به كارگرداني «كاترين بيگلو» نيز يك اثر سفارشي درباره قتل بن لادن است. حتي بسياري از رسانه هاي غربي، اين فيلم را يك نمايش تبليغاتي براي كمك به پيروزي مجدد اوباما در انتخابات رياست جمهوري اخير آمريكا مي دانند. فيلم «جانگوي آزاد شده» به كارگرداني «تارانتينو» نيز اثري وسترن و در ستايش از اسطوره هاي آمريكايي است. اين فيلم كه از آن به اثري با رويكرد نژادپرستانه ياد مي شود اعتراض برخي از هنرمندان سياه پوست آمريكا از جمله «اسپايك لي» را نيز در پي داشته است. 




سال گذشته نيز همه فيلم هايي كه در اسكار حائز جايزه شدند، دچار چنين وضعيتي بودند. فيلم هايي چون «آرتيست»، «هوگو»، «اسب جنگي»، «خدمتكار»، «نسل ها»، «نيمه شب در پاريس»، «درخت زندگي»، «بانوي آهني»، «رنگو» و ... كه بيشتر جوايز اسكار سال ۲۰۱۲ را ربودند، داراي لايه هاي غليظ ايدئولوژيك و سياسي در جهت منافع حكومت هاي غربي هستند. براي نمونه فيلم هاي «آرتيست» و «هوگو» به اسطوره سازي بنيانگذاران هاليوود (به عنوان بازوي تبليغاتي سياست هاي آمريكا) مي پردازد.
 
فيلم «نسل ها» نيز روايتگر زندگي يك فرد يهودي است كه به سرزمين پدري خود باز مي گردد تا از ميراث خود محافظت كند. فيلم «اسب جنگي» راوي حماسه يك اسب در جنگ است و فيلم «نيمه شب در پاريس» تصويري دروغين و بسيار رويايي از شهر بحران زده پاريس و همچنين اسطوره هاي هنري غرب ارائه مي كند. «خدمتكار» يك فيلم نژادپرستانه است و «رنگو» نيز به پاسداشت فرهنگ وسترن مي پردازد. فيلم «بانوي آهني» اثري در ستايش «مارگارت تاچر» نخست وزير اسبق انگليس محسوب مي شود و «درخت زندگي» نيز مروج معنويت سكولار و به طور مشخص، فرقه صهيونيستي كابالا است. 


با اين اوصاف، القائات برخي از اهالي سينما مبني بر اينكه دوران سينماي ايدئولوژيك به سر رسيده، مصداق بارز نعل وارونه زدن است. سينما امروز يك ابزار كاملاً راهبردي است و به عنوان وسيله اي هويت ساز و هويت سوز و تمدن ساز و تمدن سوز عمل مي كند. اين يك فريب بزرگ است كه سينما را فقط سرگرمي بدانيم و بس! حتي سينماي سرگرم كننده غالب بر دنيا نيز در حال انتشار ايدئولوژي هاي سازندگان اين فيلم ها است. 

سينماي ايران هم براي پويايي، تحرك و تأثيرگذاري بيشتر، نيازمند چنين فيلم هايي است. فيلم هايي كه از مرحله سرگرم كنندگي خنثي عبور كرده و ضمن برخورداري از ساختاري مجذوب كننده، فرهنگ، هويت و آرمان هايي ملي و ديني اين كشور را دراماتيزه كند. http://hadidnews.com/vdcevf8z.jh8nei9bbj.html
نام شما
آدرس ايميل شما