نوستالژی نسبت به گذشته، یک امر طبیعی است. انسان دوست دارد خاطرات گذشته را به سان گنجی در ذهن خود پاسداری کند و از یادآوری آنها لذت ببرد.
نوستالژی نسبت به گذشته، یک امر طبیعی است. انسان دوست دارد خاطرات گذشته را به سان گنجی در ذهن خود پاسداری کند و از یادآوری آنها لذت ببرد. بازخوانی خاطرات، عموما فرحانگیز است و باعث انبساط روحی میشود. با این حال، طی دو دهه اخیر نوعی از نوستالژی نسبت به گذشته در میان مردم ما رواج یافتهاست که به جای انبساط روحی و خرسندی روان، به آشفتگی و نارضایتی ذهنی دامن میزند و زمینه ناامیدی بیشتر را فراهم میکند.
این نوع نگاه به گذشته، البته مسبوق به سابقه است، اما این روزها، شبکههای ماهوارهای و روایات بعضاً مجعولی که توسط آنها در فضای ذهنی مردم پرتاب میشود، به آن بیش از پیش دامن زدهاست. تمجیدها و ستایشهای مبالغهآمیز از دوران پهلوی اول، یکی از موضوعاتی است که این روزها، به عنوان دورانی نوستالژیک، گاه به نُقل محافل عمومی و خصوصی تبدیل میشود و شنوندگان و گویندگان، با نگاهی به آن دوران، درصدد تحقیر شرایط فعلی بر میآیند.
دادههایی ناقص برای تحلیل
پیش از آنکه بخواهیم درباره این رویکرد سخنی بگوییم، باید یادآوری کنیم که بسیاری از تحلیلهای مخاطبان عمومی، نسبت به وقایع گذشته و حال، برگرفته از دیدگاههایی است که توسط رسانههای بیگانه و گاه مغرض، منتشر میشوند.[۱] در واقع، بسیاری از اظهار نظرها در این عرصه، توسط کسانی بیان میشود که دوران پهلوی اول را درک نکردهاند و نوستالژی ذهنی آنها، ساخته و پرداخته اطلاعات درست و نادرستی است که از رسانههای بیگانه دریافت کردهاند؛ و صد البته مشکلات اقتصادی و اجتماعی کشور، که هیچ کس نمیتواند منکر وجود آنها شود، نیز، به تقویت چنین ذهنیتی کمک کردهاست.
بنیان شکلگیری چنین نوستالژیهایی نسبت به گذشته و دوران پهلوی اول، برمبنای بررسی کلیات قرار دارد. بیشتر افرادی که دراین باره با آب و تاب سخن میگویند، آن را درک نکردهاند و کسانی هم که درک کردهاند، بیشتر مایلند آن را در قالب حوادث و ماجراهای شیرین تصور کنند
با این وجود، نگاه عقلانی به این موضوع، نشاندهنده توجه صرفاً احساسی و ناعادلانه به این مسئله است. حتماً گمان میکنید میخواهم بگویم که دوران حاضر بهتر از دوره پهلوی اول است و لیستی از خدمات ارائه شده و تلاشهای انجام گرفته را ارائه کنم، اما چنین نیست. هرچند موضوع خدمات و پیشرفتهای دوران ما، قابل تأمل و بحث است و میتواند در برابر ادعاهای رسانههای بیگانه، مورد توجه و ارزیابی قرار گیرد، اما، مسئلهای که در این مقایسه و در پی آن ایجاد یک نوستالژی نه چندان واقعی برای خدشهدار کردن پیشرفتها و شرایط اجتماعی و سیاسی فعلی، باید مورد توجه قرار گیرد، مبنایی کاملاً عقلانی دارد.
مقایسهای که عادلانه نیست
واقعیت آن است که بنیان شکلگیری چنین نوستالژیهایی نسبت به گذشته و از جمله دوران پهلوی اول، بر مبنای بررسی کلیات قرار دارد. بیشتر افرادی که درباره گذشته، با آب و تاب، سخن میگویند، آن را درک نکردهاند و کسانی هم که درک کردهاند، بر مبنای مسئلهای که در ابتدای بحث مطرح کردیم، بیشتر مایلند آن را در قالب حوادث و ماجراهای شیرین تصور کنند. نتیجه چنین رویکردی، توجه به کل در برابر جزء است. در تحلیلهایی که عموماً با استفاده از دادههای رسانههای بیگانه ارائه میشوند، موارد کلی و مثبت مد نظر قرار میگیرند و حتی به کلیات منفی نیز توجه نمیشود. به همین دلیل در تصویرسازی ذهنی از آن دوره، مخاطبان، مثبت بودن کل را به جزء نیز بسط میدهند و جزئیات را هم مثبت فرض میکنند.
«پیتر آوری»، استاد تاریخ دانشگاه کمبریج، در کتاب «تاریخ معاصر ایران»، درباره شرایط اقتصادی مردم در دوران رضاخان به موضوعی اشاره میکند که شاید در تصویرسازی رسانهای و خلق نوستالژی نسبت به دوره پهلوی اول، ابداً مدنظر قرار نگرفتهباشد. «آوری» مینویسد: «هنگامی که رضاشاه از جاده یزد و کرمان میگذشت، برای آخرینبار شهرهای کشور خود را دید که سلطنت او، گلی به سر آنها نزدهبود، شهرهایی که مردم آنجا از فرط گرسنگی در آستانه مرگ بودند.» بدیهی است که شرایط حاکم بر یزد و کرمان، میتوانستهاست در سایر نقاط کشور نیز حاکم باشد. همه میدانیم که رضاخان، در تصاحب املاک مردم اشتهایی سیری ناپذیر داشت. مردمی که مورد ظلم او قرار گرفتهبودند، از رضاخان بیزار بودند. با این حال این بیزاری و فلاکت، به دلیل کلینگری خاص، اصلاً در خلق نوستالژی نسبت به دوران پهلوی اول، مورد توجه قرار نمیگیرد.
بنابراین دوره رضاخان، عهدی تصور میشود که در آن افزون بر پیشرفتهای اقتصادی، اجتماعی و صنعتی، فقر و کمبود وجود خارجی نداشتهاست[۲]؛ حال آنکه براساس اظهار نظر مورخان بیطرف، ابداً چنین نیست. از سوی دیگر، نگاه افرادی که با کلنگری، گذشته را بهشت میبینند، به زمان حال، نگاهی جزئی و باریکبینانه است. این نگاه باریکبینانه، حقایق غیرقابل کتمانی، مانند گرانی، معضلات فرهنگی و اجتماعی و … را میبیند؛ از سوءاستفادهها، رانتخواریها و پارتیبازیها دقیقتر آگاه میشود و وقتی درصدد مقایسه حال و گذشته بر میآید، از مقایسه جزئیات زمان حال و کلیات ناکامل زمان گذشته، به همان نتیجهای میرسد که رسانههای بیگانه در پی ترویج آنند.
نباید فراموش کرد که تاریخ، حتی در بهترین حالت ممکن، قادر به ثبت و ضبط دقیق و جزئی شرایط، با تمام ابعاد آن نیست.
[1] اینکه چرا مخاطبان ایرانی رسانههای بیگانه را به وطنی ترجیح میدهند مسئله قابل تأملی است که در موضوع این یادداشت نمیگنجد.
[۲] البته ما منکر تغییرات و اصلاحات بعضاً مفیدی که در دوره پهلوی اول روی داد نیستیم، اما منطق حکم میکند که مقایسه میان دو دوره با یک مبنا و بر اساس دادههایی هم وزن انجام شود.
http://hadidnews.com/vdceez8x.jh8xei9bbj.html