تاریخ انتشار :شنبه ۹ آذر ۱۳۹۲ ساعت ۱۴:۴۱
در روزهایی که زمزمه‌ی رونق اقتصادی است، شاخص بورس هم رو به افزایش گذاشته است. اما آیا این میزان افزایش با رشد واقعی اقتصاد هم‌پوشانی دارد؟ چند درصد از آن تولیدی و چند درصد از آن غیرتولیدی است؟ علت رونق بورس در چیست؟
توصیه‌هایی به مقامات اقتصادی در باب رشدهای خیره‌کننده‌‌ی شاخص/مراقب باشید رشد بورس در خدمت تولید باشد
به گزارش حدیدنیوز، علت رونق بورس سه چیز می‌تواند باشد: یک، گاهی در شرایط توسعه‌ای هستیم که علت رونق بورس به علت افزایش بهره‌وری شرکت‌های تولیدی است که وارد بورس شده‌اند. دو، گاهی در شرایط رکودی شاهد رونق بورس هستیم که این نشان از انحراف سرمایه‌گذاری در شرایط رکودی است که بسته به آن، برخی شرکت‌ها را پرسود کرده است و سه، گاهی در شرایط رکودی شاهد تغییر سرمایه‌گذاری مردم هستیم که این به علت نوید رونق و کاهش رکود است که صورت می‌گیرد و امروز حالت سوم برای ایران ایجاد شده است. این حالت به این معناست که مردم با تغییر رفتار خود، رفتار بنگاه‌ها و دولت خود را تغییر می‌دهند. رفتار مردم از آن جهت تغییر کرده است که رفتار دولت تغییر کرده و بوی توسعه و کاهش رکود می‌دهد.



حالت اول که مشخص است. در حالتی که بورس در خدمت توسعه است، شرکت‌های تولیدکننده از طریق صرفه‌های ناشی از مقیاس، حاشیه‌ی سود برای خود ایجاد می‌کنند و هر چه این حاشیه‌ی سودها بیشتر باشد شرکت می‌تواند در مرحله‌ی بعد عرضه‌ی سهام خود، به اعتبار سود بالایی که دارد، سهام خود را با قیمت بیشتری به فروش برساند.



این امر در حالت دوم نیز وجود دارد. برای مردمی که می‌خواهند سهام یک شرکتی را بخرند مهم نیست که از چه راهی به سود می‌رسند؛ از راه بهره‌وری یا صرفه‌های ناشی از مقیاس یا از راه‌های دیگر.



زمانی که کشوری ساختار رقابتی دارد و به توسعه رسیده است و به عبارتی از تولید به خلق ثروت می‌رسد، شرکت‌های تولیدی تنها یک راه، یعنی همان ابداع و نوآوری را راه خلق ثروت خود می‌دانند و لذا زمانی که از لفظ سود استفاده می‌کنند، منظورشان سود ناشی از رسیدن به مرحله‌‌ی صرفه‌های ناشی از مقیاس است.



زمانی که این شرکت‌های دانش‌محور وارد بازار بورس می‌شوند و مشاهده می‌کنند که به اعتبار اسم‌شان و محصولاتی که در بین مردم دارند که به اسم محصولات باکیفیت شناخته شده است، می‌توانند به راحتی کسب سود کنند، راه دومی برای درآمدزایی خود پیدا می‌کنند و این راه، استفاده از تصور مردم درباره‌ی آن‌هاست؛ تصوری که سبب می‌شود بدون زحمت و توجه به بهره‌وری، به درآمد برسند.



سقوط و بحران مالی در همین جا موضوعیت پیدا می‌کند؛ زمانی که مردم متوجه می‌شوند که رفتار سوداگرانه‌ی آن‌ها و تزریق بی‌شمار پول مفت، شرکت‌های پرزحمت گذشته را تنبل کرده است. این خیلی مهم است که رفتار مردم است که رفتار بنگاه‌ها را مشخص می‌کند و معمولاً برای همین است که دولت‌ها رفتار مردم را مشخص می‌کنند، چون دولت‌ها معمولاً بنگاه‌دار هم هستند، با کنترل رفتار مردم و هدایت آن‌ها به سمت فعالیت خاص سود می‌برند؛ مثلاً بحران مسکن در آمریکا.



یک اتفاق کوچک مثل کاهش مقیاس تولید یا مشاهده‌ی کاهش بهره‌وری شرکت کافی است که همگان دست از خرید سهام بکشند و قیمت سهام آن قدر کاهش یابد که راه درآمدزایی شرکت بسته شود و این همه‌ی ماجرا نیست. بانک‌ها نیز که خود سهام آن شرکت‌ها را خریده بودند به ورشکستگی نزدیک می‌شوند و حال شرکت می‌بیند که به طمع راه دوم درآمدزایی، هر دو راه درآمدزایی را از دست داده است و حتی دیگر از بانک‌ها نیز نمی‌تواند وام و پولی دریافت کند.



در اقتصاد ایران، مردم با آنکه می‌دانند ناکارآمدی وجود دارد و اقتصاد در رکود است، ولی باز هم وارد بازار بورس می‌شوند.



در این شرایط که امید به از بین رفتن رکود، عامل انتقال سرمایه‌گذاری از ارز به بورس شده است، دولت دست همت خود را بالا بزند و در تحقیق و توسعه‌ی شرکت‌های تولیدی، با آن‌ها همکاری نماید و ابزار کاهش هزینه به آن‌ها عطا کند.



در این اقتصاد ارز و سکه و مسکن (به طور مثال) به علت سفته‌بازی (مصداق انحراف سرمایه‌گذاری که از ویژگی‌های شرایط رکودی است) جنبه‌ی کالای سرمایه‌ای پیدا کرده است و شرکت‌هایی در بورس که صادرات محورند یا اینکه در قالب واحدهای خدماتی یا تولیدی در این گونه فعالیت‌ها دست دارند، سهام‌شان مورد تقاضا قرار می‌گیرد، سهام شرکت‌های سیمان، پتروشیمی، فولاد، مواد اولیه‌ی ساختمانی، مصالح، صنعت بانک و بیمه را می‌توان از جمله‌ی این‌ها دانست که در شرایط رکودی، به علت انحراف سرمایه‌گذاری، مورد توجه مردم قرار می‌گیرند.



در این شرایط، بازار بورس تجربه‌ای به عنوان سقوط را نخواهید دید، ولی اقتصاد را در شرایط خودکشی تدریجی قرار خواهد داد؛ چرا که همه چیز محدود می‌شود به شرکت‌هایی که صادرات محورند یا اینکه به نوعی با رونق سرمایه‌گذاری در ارز و مسکن ارتباط دارند. نتیجه‌ی رشد چنین بورسی ابداً بهره‌وری و توسعه نیست و توسعه و بهره‌وری از دل این ساختار بیرون نمی‌آید.



گاهی از بین رفتن سرمایه‌گذاری‌های منحرف‌شده است که باعث رونق بورس می‌شود. اگر انتظار کاهش رکود و افزایش رونق در اقتصادی دیده شود، اولین اثر خود را بر دلالان می‌گذارد. آن‌ها هستند که سریع سرمایه‌گذاری خود را تغییر می‌دهند و از خرید و فروش ارز، سکه و مسکن خودداری و آن را وارد بازار بورس می‌نمایند.



گاهی رکود را از طریق امید به از بین رفتن رکود می‌توان از بین برد. در شرایط رکودی، این انحراف سرمایه‌گذاری است که رکود را تشدید می‌کند. اگر امید به از بین بردن رکود در جامعه ایجاد شود و سیاست‌های خارجی و داخلی حول کاهش هزینه‌های تولید قرار گیرد، انحراف سرمایه‌گذاری از بین می‌رود و این سرمایه‌گذاری‌ها به بورس منتقل می‌شود.



یک فرصت خیلی عالی برای اقتصاد در چنین شرایطی ایجاد می‌شود. اگر در این شرایط که امید به از بین رفتن رکود عامل انتقال سرمایه‌گذاری از ارز به بورس شده است، دولت دست همت خود را بالا بزند و در تحقیق و توسعه‌ی شرکت‌های تولیدی، با آن‌ها همکاری نماید و ابزار کاهش هزینه به آن‌ها عطا کند، شرکت‌های موجود در بورس می‌توانند یک آینده‌ی تضمین‌شده از سود به خریداران سهام خود بدهند.



در شرایطی که امید به از بین بردن رکود هست، شرکتی که سهامش را در بازار بورس می‌فروشد نمی‌تواند از طریق خرید ارز و زمین به سود برسد؛ چرا که تنها زمانی ارز و زمین و خانه جزء کالاهای سرمایه‌ای محسوب می‌شوند که امید به از بین رفتن رکود نباشد، ولی وقتی یک شوک کاهش هزینه‌های تولید ایجاد شد، این امید که رکود از بین خواهد رفت، ایجاد شده است و دیگر ارز کالای سرمایه‌ای نیست. تصور همه از سرمایه‌گذاری، سرمایه‌گذاری در تولید می‌شود و لذا شرکت‌ها نمی‌توانند سودی که به مردم می‌دهند از فروش ارز باشد و این می‌شود که شرکت‌ها خود به دنبال بهره‌وری خواهند دوید.



با یک امید، می‌توان جلوی انحراف سرمایه‌گذاری را گرفت و همه‌ی منابعی را که از طریق سرمایه‌گذاری منحرف‌شده ایجاد شده بود پتانسیلی برای توسعه قرار داد. دولت در این شرایط، دو وظیفه دارد: به سیاست‌های خود حول کاهش هزینه‌های تولید ادامه دهد و به جای شوک هزینه‌، شوک ضدهزینه (همان طور که تا کنون عمل کرده) عمل نماید و در کنار این مسئله، ابزار تحقیق و توسعه را که این بار با استقبال خود شرکت‌های تولیدی نیز همراه است، ایجاد کند. هر کارخانه‌ای باید مجموعه‌ی دویست‌نفری از نخبگان دانشگاهی و جوانان برای نوآوری خلاقیت و جذب دانش و تکنولوژی داشته باشد. این ابزار کاهش هزینه و درست‌ترین راه برای درآمدزایی است و تا زمانی که سیاست‌های خارجی و داخلی دولت حول کاهش هزینه‌های تولیدکنندگان است، این انتقال سرمایه‌گذاری وجود دارد. http://hadidnews.com/vdcbgzb5.rhbz0piuur.html
نام شما
آدرس ايميل شما