تاریخ انتشار :دوشنبه ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۲ ساعت ۰۹:۲۸
فصل چهارم کتاب شاه کلید انگلیسی/۲

بازی «ریچارد فرای» با هاشمی، خاتمی و احمدی‌نژاد

کاربه جایی رسید که رئیس دولت دهم در نامه‌ای خصوصی، منتقدان «فرای» را «دشمنان انسانیت» نامید.
بازی «ریچارد فرای» با هاشمی، خاتمی و احمدی‌نژاد
روابط فرای، تئوریسین «مکتب ایرانی» و جاسوس CIA با احمدی‌نژاد به جایی رسید که رئیس دولت دهم در نامه‌ای خصوصی، منتقدان «فرای» را «دشمنان انسانیت» نامید.

به گزارش حدیدنیوز، دفتر پژوهش‌های موسسه کیهان روزانه بخش هایی از کتاب «شاه‌کلید انگلیسی»، نوشته «پیام فضلی‌نژاد» را در قسمت پاورقی روزنامه کیهان منتشر می‌کند که در ادامه بخش دیگری از فصل چهارم این کتاب می‌آید:



«ریچارد فرای» و محمود احمدی‌نژاد، ۶ بهمن ۱۳۸۶، تهران.

«ریچارد فرای» (بزرگ‌ترین جاسوس زنده خاورمیانه) مکاتبات خود با محمود احمدی‌نژاد را از شهریور ۱۳۸۶ آغاز کرد و روز شنبه ۶ بهمن ۱۳۸۶ رئیس‌جمهور از وی در جشنواره فارابی به دلیل کوشش‌هایش تجلیل نمود. روابط این تئوریسین «مکتب ایرانی» و جاسوس CIA با احمدی‌نژاد به جایی رسید که رئیس دولت دهم در نامه‌ای خصوصی، منتقدان «ریچارد فرای» را «دشمنان انسانیت» نامید و در برابر درخواست فرای برای اهدای یک «قبر» در اصفهان، به او یک «قصر» سنتی هدیه داد! «ریچارد فرای» نخستین کانون مشترک ارتباط جریان فتنه با حلقه انحرافی به شمار می‌رود. رواج «ضد گفتمان‌ مکتب ایرانی» توسط احمدی‌نژاد و مشایی از ایده‌های این جاسوس CIA است که به ایدئولوژی حلقه انحرافی تبدیل شد.



سفر سید محمد خاتمی به آمریکا روز پایانی ماه آگوست یعنی همزمان با آغاز ضرب‌الاجل شورای امنیت به ایران برای «تعلیق غنی‌سازی اورانیوم» شروع شد. کارشناسان CIA می‌گفتند دولتمردان آمریکایی با دادن ویزا به خاتمی می‌خواستند او را یک‌بار دیگر در «موقعیتی تازه» بیازمایند اما از همه سو تردیدهای جدی درباره توانایی‌های عملی رئیس‌جمهور سابق برای رهبری یک اپوزیسیون قوی در برابر اصول‌گرایان وجود داشت. داریوش سجادی پس از دیدارش با خاتمی در شیکاگو نوشت «او را اسیر کاریزمای خود دیدم» و مهدی خلجی، پژوهشگر انستیتو مطالعات خاورمیانه برای واشنگتن نیز می‌گفت «آقای خاتمی اثبات کرد چه در مقام رییس جمهوری باشد و چه در مقام رییس نهادی غیردولتی، فاقد نیروی اثرگذاری است و بر خلاف امیدهایی که هربار در آغاز طرح و اقدام‌اش برمی‌انگیزد، هر بار به سرعت ناظران سیاسی را سرخورده و ناامید می‌کند.» گمانه‌های منفی از رفتار سیاسی خاتمی در هر سو به چشم می‌آمد. یکی از مهمترین سخنرانی‌های خاتمی هفت و نیم شبِ هفتم سپتامبر در کلیسای جامع واشنگتن ایراد شد، اما آن را نمونة ضعف فکری کسی دانستند که «می‌کوشد سستی اراده سیاسی خود را در پرده گزاره‌های فلسفی‌مآبانه بپوشاند.» سخنرانی‌اش در دانشگاه هاروارد یک روز پیش از «ضیافت بلوط سبز» برگزار گشت و حتی طرفداران خاتمی معتقد بودند «شنونده تحصیل‌کرده آمریکایی طرف چندانی از سخنان او نمی‌بست و شوق‌اش برای شنیدن، پس از شنیدن، می‌پژمرد.» این‌ قضاوت‌ها البته همه ماجرا را در برنمی‌گرفت و حوادث اصلی در ملاقات‌های پشت‌پردة رئیس‌ دولت اصلاحات رقم خورد؛ ملاقات‌هایی که سرانجام ۲ سال کوشش برای پنهان ساختن آن به باد رفت، چون حسین شریعتمداری پیش از ماجرای فتنه سبز برای اولین‌بار از جزئیات دیدار خاتمی با جورج سوروس برای انجام یک «معامله کثیف» پرده برداشت و با یک تبارشناسی تاریخی درباره آیندة سناریوی «کودتای مخملی» هشدار داد.

سرنوشت‌سازترین دیدارهای خاتمی زمان اقامت او در بوستون انجام شد و غیر از صادق خرازی، محمدجواد ظریف نیز از روابطش برای برگزاری آن‌ها استفاده کرد. ظریف، نماینده دائمی ایران در سازمان ملل و سیاستمداری اصلاح‌طلب بود و با گروه تماس نیوجرسی نیز روابط نزدیکی داشت. پس از آغاز به کار دولت نهم ماموریت او در نیویورک تمدید شد و با استفاده از رانت نمایندگی ایران، ترتیب دیدارهای خاتمی با دموکرات‌ها و اعضاء این جناح در شورای روابط خارجی را در چند هتل امن داد. اوایل سپتامبر دست‌کم سه تن از سیاستمداران با نفوذ دموکرات‌ها با جت‌های شخصی‌شان از فرودگاه جکسون آتلانتا و کالیفرنیا به محل اقامت رئیس‌جمهور سابق سفر کردند. جیمی کارتر رسماً از طریق نمایندگی ایران در نیویورک خاتمی را به یک میهمانی دعوت کرد و دوست صمیمی‌اش ریچارد بلوم (همسر سناتور دموکرات دایان فاینستاین) را با یک جت شخصی به بوستون فرستاد تا خاتمی را به مزرعه‌ رئیس‌جمهور سابق آمریکا در آتلانتا ببرد، اما نوع ویزای خاتمی اجازه چنین مسافرتی را نداد. بلوم می‌گفت «شنیدن نظرات خاتمی در مورد اینکه ایران و آمریکا چگونه می‌توانند از تنش‌ها کم کنند، جالب است.»



هوشنگ امیراحمدی (جاسوس CIA و دلال رابطه ایران و آمریکا) در کنار محمود احمدی‌نژاد، نیویورک، مهر ۱۳۸۶.

فضلی نژاد: امیراحمدی یکی از همکاران «ریچارد فرای» در شورای آمریکا- ایران (گروه تماس نیوجرسی) است و از ابتدای دهه ۱۳۷۰ با دولت هاشمی رفسنجانی پیوندهای نزدیکی برقرار ساخت. او یکی از نزدیکان «عطاءالله مهاجرانی» (معاون حقوقی رفسنجانی در دوران ریاست‌جمهوری‌اش) بود. نخستین دیدار امیراحمدی با «محمود احمدی‌نژاد» مهر ۱۳۸۶ در نیویورک انجام شد و در سال‌های بعد نیز تکرار گشت. این جاسوس CIA مناسبات گسترده و عمیقی به واسطه «اسفندیار رحیم مشایی» با رئیس دولت یافت. روزنامه کیهان نخستین بار از این ارتباطات پرده برداشت، اما رحیم مشایی ضمن شکایت از «کیهان» قسم خورد که با امیراحمدی ارتباطی ندارد. سرانجام دادگاه مطبوعات پس از دفاعیات حسین شریعتمداری، روزنامه کیهان را از شکایت مشایی به اتهام ایراد افترا و نشر اکاذیب تبرئه کرد.

پس از ملاقات نیم ساعته بلوم و خاتمی قرار شد یک ضیافت شام غیررسمی با حضور روشنفکران و سیاستمداران آمریکایی برگزار شود. جورج سوروس یهودی پس از ریچارد بلوم برای شرکت در این ضیافت با جت شخصی‌اش به بوستون آمد و استیو کلمنز، سردبیر مجله معروف آتلانتیک و مدیر ارشد در بنیاد آمریکای جدید نیز به جمع آن‌ها پیوست. پیشینة روابط پایدار این پدر یهودیِ «کودتاهای مخملی» با اصلاح‌طلبان به ابتدای دوره ریاست‌جمهوری خاتمی و سفر اولین هیات مطبوعاتی ایران به آمریکا در سال ۱۳۷۷ می‌رسید. آن زمان انجمن سردبیران نیوانگلند در شرق آمریکا از محمدرضا عطریان‌فر مدیرعامل موسسه همشهری، کریم ارغنده‌پور عضو شورای سردبیری روزنامه سلام، شهلا شرکت مدیرمسئول ماهنامه زنان و کاملیا انتخابی‌فر به نمایندگی از فائزه هاشمی رفسنجانی در روزنامه زن دعوت کرد و آنان در کاخ شخصی‌ جورج سوروس در جاده «همست پنجم» مذاکرات مفصلی را انجام دادند. چند وقت بعد نیز احمد بورقانى معاون مطبوعاتی وزیر ارشاد، رجبعلى مزروعى عضو شورای سردبیری روزنامه سلام، حسین قاضیان از رابطان موسسه آمریکایی گالوپ و رضا تهرانى مدیرمسئول ماهنامه کیان عازم آمریکا شدند. اکثر آنان از دهه ۱۳۶۰ در زمره نزدیک‌ترین یاران خاتمی بودند، اما سوروس ملاقاتش با سیدمحمد خاتمی را از بهترین جلساتی دانست که «در ارتباط با پیشبرد دموکراسی در جهان اسلام و به ویژه ایران» برگزار شده است.

رهبران جاسوسی ایالات متحده در خاورمیانه اخبار این نشست را با دقت دنبال می‌کردند و کنت تیمرمن یکی از آنان بود. تیمرمن دهه ۱۹۸۰.م رئیس «میز ایران و خاورمیانه» در پنتاگون بود و دهه ۱۹۹۰ نیز همین سمت را در CIA داشت. او در گزارشی از مذاکرات خصوصی خاتمی نوشت «رئیس‌جمهور سابق ایران به آمریکا توصیه کرد تا هرچه زودتر مذاکره با ایران را آغاز کند. او در پاسخ به دلایل رد مکرر پیشنهادهای آمریکا درباره رابطه با ایران، کلینتون را مسئول این بن بست دانست.» ریچارد فرای، جورج سوروس و استیو کلمنز هر کدام پس از مذاکراتشان با خاتمی دیدگاه‌های مشابهی را منتشر کردند. سوروس چندی بعد گفت تا یک سال دیگر نظام جمهوری اسلامی فرومی‌پاشد و پس از او کلمنز نیز نوشت شرایط نظام ایران مانند روزهای آخر حکومت شاه است! ارزیابی ریچارد فرای از اوضاع ایران برای محافل سیاست‌ساز ایالات متحده اهمیت زیادی داشت، چون بدون تردید از موثرترین چهره‌های آمریکایی در تاریخ معاصر خاورمیانه و ایران است، اما او نیز دقیقاً بر همان نتیجه سوروس و کلمنز پای می‌فشرد و کمتر از یک سال پس از دیدار خاتمی و هنگامی که مکاتباتش با محمود احمدی‌نژاد نیز آغاز شده بود، به CNN گفت «حکومت ملاها به زودی از بین می‌رود!» این نشانه‌ها احتمال یک «معامله کثیف» را تقویت می‌کرد.

ریچارد فرای نه تنها به طور رسمی آخرین بازمانده تشکیلات ضدجاسوسیِ «اتاق سیاه» در CIA شناخته می‌شد، بلکه از معروف‌ترین ایران‌شناسان آمریکایی و از بزرگترین جاسوسان زنده غرب در خاورمیانه است. فرای در زمره پرنفوذترین دانشمندان آمریکا در سطح جهان قرار داشت و البته ماموریت‌های مختلفش از او جاسوسی کارکشته و باتجربه در امور خاورمیانه ساخت. وزارت اطلاعات در ابتدای دهه ۱۳۷۰ پس از شناسایی یکی از پروژه‌های جمع‌آوری اطلاعات او در تهران رسماً تایید کرد فرای جاسوس CIA است. از قضاء اسفندیار رحیم مشایی نیز زمانی در بخش شناسایی و تحلیل فرقه‌های شبه‌عرفانی و دراویشِ این وزارتخانه مسئولیت داشت! اما فرای سرانجام به همراه «هوشنگ امیر احمدی» به حلقه اول رئیس جمهور احمدی‌نژاد نزدیک شد و به واسطه مشایی تأثیر عمیقی برادبیات وگفتمان رئیس دولت دهم گذاشت.

شاید از میان همة بازماندگان نسل اول CIA، ریچارد فرای را به چشم یک پدیده تکرار ناپذیر می‌دیدند؛ از جنس پدیده‌هایی مثل کیم فیلبی در MI۶. هر دو شخصیتشان نماد پیچیده‌ترین شگردهای تاریخ جاسوسی معاصر است، گرچه سرنوشتی سراپا متفاوت با یکدیگر دارند. فرای سال ۱۹۳۹ ابتدا به استخدام ارتش آمریکا درآمد و به بخش ویژه «رمزگشایی» در واحد سیگنال سرویس امنیتیِ MI۸ رفت. فقط ۱۹ سال داشت که کارش را در این سرویس آغاز کرد . MI۸ بخش مهمی از تشکیلات ضدجاسوسی ایالات متحده در دهه ۱۹۳۰ و معادل سرویس مخفی MI۶ در انگلستان بود . «رمزگشایی از مبادلات دیپلماتیک» ماموریت اصلی واحدی که فرای در آن خدمت می‌کرد، به شمار می‌آمد و برای کاخ سفید بسیار اهمیت داشت. براساس یک تفاهم‌نامه سری وزارت خارجه و وزارت جنگ، سالانه بیش از ۱۰۰ هزار دلار به توسعه این ماموریت اختصاص می‌دادند. بخش ویژه رمزگشایی در ادبیات جاسوسی معاصر به «اتاق سیاه» شهرت دارد که پیشینه تاریخی آن به ۴۰۰ سال قبل از تاسیس MI۸ در آمریکا و فرمان هنری چهارم، پادشاه فرانسه برای تاسیس دفتر مخفی پستی می‌رسد . همتای انگلیسیِ تشکیلات رمزگشایی، سِکرت آفیس (دفتر مخفی) در لندن بود و از میان آمریکایی‌ها، ریچارد فرای آخرین بازمانده «اتاق سیاه» است.

فرای در کنار یک کار تمام وقت جاسوسی و در همان سال ورودش به ارتش، برای تحصیل در رشته «تاریخ آسیا» به دانشگاه هاروارد رفت و در آن PHD گرفت.از همین نقطه چهره دوگانة او ساخته می‌شود که بخشی از آن سال‌ها به دلیل ملاحظات امنیتی مخفی مانده است. البته این امتزاج مفرط «فرهنگ» و «نظامی‌گری» در شخصیت‌های سرشناس آمریکا برای هر کسی می‌تواند شگفت‌انگیز و عجیب باشد. فرای همزمان با یادگیری زبان فارسی و ژاپنی، اکتبر ۱۹۴۱ به سرویس خدمات استراتژیک کاخ سفید یعنی OSS پیوست؛ همان جایی که براساس ایده‌های آیزایا برلینِ انگلیسی (فیلسوف یهودی MI۶) و همکار آمریکایی‌اش جرج کنان (معمار جنگ سرد آمریکا) شکل گرفت و شالوده اصلی CIA را ساخت. ریچارد فرای زمان جنگ جهانی دوم در سرویس خدمات استراتژیک ابتدا سرپرست میز افغانستان و سپس سرپرست «دایره خاورمیانه» شد.OSS یکی از بانفوذترین حلقه‌های لیبرال‌های یهودی بر کانون‌های تصمیم‌ساز اردوگاه لیبرال دموکراسی بود و مهمترین منبع تغذیه اطلاعاتی رئیس‌جمهور روزولت به حساب می‌آمد. چهره‌هایی مانند هربرت مارکوزه، جان فورد، پل سوئیزی و جان اشتاین‌بک مدتی را آن‌جا به سر بردند و بعدها پایه‌گذار حلقه جاسوسی آکادمیک CIA شدند . فرای نیز از رهگذر شاگردیِ پرفسور آرتور پوپ به حلقه شرق‌شناسان مطرح CIA راه یافت که در عملیات PSB را به عنوان بزرگترین پروژه‌ «جنگ‌های علم» و «بی‌ثبات‌سازی سیاسی» علیه کمونیست‌ها مشارکت داشتند.اولین تجربه او در این زمینه در افغانستان در پوشش استاد دانشگاه حبیبی کابل شکل گرفت.




صادق خرازی در کنار ریچارد فرای؛ بوستون، ۱۳۷۹.

خرازی یکی از دیپلمات‌های ارشد دولت هاشمی رفسنجانی بود که زمینه‌های پیوند برخی از دولتمردان جمهوری اسلامی را با جاسوسان لیبرال و محافل ماسونی برقرار کرد. خرازی این ماموریت را در دولت اصلاحات با شتاب بیشتری پی گرفت.

فرای خودش شکل‌گیری این چهره دوگانة «جاسوسی/ آکادمیک» را در مصاحبه با شهلا حائری برای پروژه «تاریخ شفاهی» دانشگاه کمبریج شرح داده است:

پس از شروع جنگ جهانی دوم من به افغانستان فرستاده شدم و در کابل و نقاط دیگر به مدت دو سال و نیم اقامت کردم. کار من در واقع، «جمع‌آوری اطلاعات» بود، ولی به طور همزمان در اداره آموزش و پرورش افغانستان مشغول به کار شدم و «آموزش» نیز می‌دادم.

در پایان جنگ جهانی دوم فرای از طرف دولت آمریکا مدتی را در مصر و ترکیه و هند گذراند تا خلأهای اطلاعاتی کاخ سفید درباره تحولات این مناطق را پر کند. او تحصیلات آکادمیکش را نیز ادامه می‌داد. از سال ۱۹۴۶.م با ارائه ترجمه کتاب تاریخ بخارا باز هم بورسیه دانشگاه هاروارد و سپس زبان‌های پهلوی و سعدی را در مدرسه مطالعات شرقی لندن آموخت. فرای برای پروژه کمبریج توضیح می‌دهد که به دلیل مطالعاتش در رشته شرق‌شناسی «مسئولیت هرگونه جمع‌آوری اطلاعات درباره سرزمین‌های شمالی ژاپن» (جزایر کی اوشو) را به او سپردند و این‌چنین و نامش به عنوان اولین افسر اطلاعاتی آمریکا برای شناخت دقیق وضعیت این منطقه ثبت شد.

برای مطالعه ارجاعات وپانوشتها به نسخه چاپی کتاب «شاه کلید انگلیسی» که در آینده نزدیک توسط دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان منتشر خواهد شد، مراجعه فرمایید. http://hadidnews.com/vdcamynu.49nww15kk4.html
نام شما
آدرس ايميل شما