پايگاه خبری تحليلی حديد نيوز 2 مهر 1392 ساعت 12:16 http://www.hadidnews.com/news/26064/حکایت-این-دخترهای-غیرت -------------------------------------------------- عنوان : حکایت ما و این دخترهای با غیرت -------------------------------------------------- تیم کاتای بانوان ایران در نیمه نهایی سومین دوره بازیهای کشورهای اسلامی با رای سر داور ایرانی و به خاطر حجاب بازنده اعلام و حذف شد. متن : یه گزارش حدیدنیوز،سطور رسانه های گروهی، مملو از اخبار مربوط به تیم دختران کاراته ایران در بازی های کشورهای اسلامی است؛ رقابت هایی که به صحنه بی عدالتی عجیبی در قبال ما تبدیل شد. این ماجرا خود دارای نکاتی است که در نوع خود جالب توجه است. اول. یک داور ایرانی در بازی های کشورهای اسلامی دختران ما را به خاطر حجاب حذف می کند. کل ماجرا همین است، بدون حواشی بیهوده و روده درازی. واقعا این داور نمی توانست این مشکل حجاب را به تیم گوشزد کند؟ فلسفه حضور داوری که از دیار ماست، کمک در این مواقع نیست؟ راستی، این داور ایرانی که سرداور تاتامی بود، در هنگام مسابقه کجا بود؟ وقتی از ۵ داور، سه نفر عرب هستند و این اتفاق از سوی همین هم وطن صورت می گیرد، درباره چه چیزی حرف می زنیم؟ و ... پرسش های ما زیاد است و بهتر است کمتر پرسید تا غم ما کمتر شود. دوم. مسئول ورزش بانوان کشور نیز سخنانی داشته که در جای خود قابل بررسی است. وقتی اوضاع اين گونه تحليل شود نتیجه این می شود که می بینیم. مدام از آیین نامه و دستورالعمل هایی گفته می شود که مبنای نگارش آن بعضاً عدم آشنایی با واقعیت های ورزش است. ایرادهایی که گاه حتی نمی توان بدان ها توجه داشت، مبنایی می شود تا رفتاری صورت گیرد که از بالا رفتن پرچم ما در جهان جلوگیری می کند. ندانستن ورزش و الزامات آن پیامدی دارد که گاه به انزوای ما و تفسیر نادرست از دین منجر می شود. کاش مسئولان اشخاصی آشناتر با ورزش بودند تا شاهد این روزها نمی شدیم. سوم. پایان قصه برای دخترانی است که ماه ها تلاششان را بر باد رفته می بینند. مدال طلایی که در دستشان بود و می توانستند اکنون بر سکوی نخست بایستند، به لطف هم وطن غریبه رفتار و دستورهای شبانه مسئولان پشت میزنشین از دست رفته و با دست های خالی به سرزمین خود بر می گردند. برای آن مسئول و داور چه اهمیتی دارد که دختران ما ساعت ها کنار تاتامی بدوند و حق خود را بخواهند؛ در حالی که چشم های شان پر از اشک و صورت شان سرخ است. آنها چه می دانند وقتی طلا مال تو باشد و آن را به یغما ببرند. البته می دانی کجای قصه پر دردتر است؛ آنجا که هم وطنت ... اما یک غریبه کنارت می نشیند و با تو گریه می کند. وقتی اشک های این دختران را می بینی، احساس بدی داری؛ از خودت، تماس های شبانه، هم وطن غریبه پرست و ... این است حکایت دختران با غیرت ما و ... بگذریم. * حیدر محسنی