>>پايگاه خبری تحليلی حديد نيوز 15 مرداد 1404 ساعت 8:00 http://www.hadidnews.com/news/41238/بحرین-آرارات-نقشه-شوم-غرب-تکه-تکه-کردن-ایران -------------------------------------------------- عنوان : بحرین تا آرارات؛ نقشه شوم غرب برای تکه‌تکه کردن ایران -------------------------------------------------- غرب قرن‌هاست خواب ایران تکه تکه را می‌بیند؛ ایرانی خردشده، ضعیف و مطیع. از جدایی بحرین تا حمایت از تجزیه‌طلبان، این گزارش رازهای تاریخ را فاش می‌کند و روایتی است از یک قرن تلاش مستمر برای تکه‌تکه کردن ایران، از جدایی بحرین و آرارات تا حمایت رسانه‌ای از تجزیه‌طلبان. متن : به گزارش حدیدنیوز: در روزگاری که لفاظی های سیاسی بر سر آینده ایران شدت گرفته، بار دیگر سخن از تسلیم بی قید و شرط به میان آمده است. این عبارت که پیشتر از زبان دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، شنیده شد و با واکنش قاطع رهبر معظم انقلاب همراه شد، صرفاً یک عبارت سیاسی نیست؛ بلکه آینه ای است که نیت پنهان قدرت های غربی را در قبال ایران منعکس می کند. در این میان اما برخی ساده لوحانه گمان می برند که تسلیم می تواند ایران را به ژاپن دوم منطقه تبدیل کند؛ اما نگاهی به گذشته نشان می دهد که این مسیر، تنها به سوی تکه تکه شدن رهنمون خواهد شد. *راهبرد غرب در قبال ایران؛ تجزیه پژوهشگران تاریخ سیاسی معاصر، با بررسی اسناد و رویدادهای تاریخی، به این نتیجه رسیده اند که غرب از امپراتوری بریتانیا گرفته تا قدرت های اروپایی و در نهایت ایالات متحده آمریکا همواره چهار راهبرد اصلی را در قبال ایران در دستور کار خود داشته و متناسب با شرایط زمانی و اقتضائات روز، یکی از آن ها را به اجرا گذاشته است. نخستین و شاید خطرناک ترین این راهبردها که همواره در قلب سیاست های استعماری و استکباری غرب قرار داشته، تجزیه ایران است. حسین اصغری، پژوهشگر برجسته تاریخ سیاسی معاصر ایران، در این باره می گوید: غرب مشکلش با ایران بزرگ است، مشکلش با ایران قوی است. همین امروز هم معتقد است که پنج تا ایران کوچک خیلی بهتر از یک ایران بزرگ و قوی است. این تفکر، ریشه در یک نگرش استعماری دیرینه دارد که به دنبال حفظ نفوذ و تسلط بر منابع و گذرگاه های استراتژیک است. یک ایران قدرتمند و متحد، همواره تهدیدی برای منافع نامشروع آن ها محسوب شده است. این راهبرد، صرفاً یک نظریه نیست، بلکه شواهد تاریخی متعددی برای اثبات آن وجود دارد که در ادامه به تفصیل بررسی می شوند. راهبرد دوم غرب در قبال ایران، تضعیف توانمندی های این کشور بوده است. هدف سلطه گران غربی همیشه این بوده که ایران قوی و توانمند نباشد و از قدرت اقتصادی، صنعتی و سیاسی اش کاسته شود. برای مثال، در دوران فتحعلی شاه قاجار، شهر کاشان پر از کارگاه های فعال بود و تقریباً هیچ کس در این شهر بیکار نبود. اما در زمان ناصرالدین شاه، این کارگاه ها یکی یکی تعطیل شدند، چراکه روسیه و انگلستان نبض اقتصاد ایران را در دست گرفتند. آن ها با تأسیس بانک شاهنشاهی (که متعلق به انگلیس بود) امتیاز انحصاری چاپ اسکناس را به دست آوردند و گردش پول در ایران را کنترل کردند. در نتیجه ظرفیت های اقتصادی ایران نابود شد و کارگاه های پررونق از بین رفتند. این تنها یک نمونه از تلاش غرب برای تضعیف ایران است. *ریشه های تاریخی راهبرد تجزیه؛ از قاجار تا امروز تاریخ معاصر ایران، به وضوح گواهی روشن بر اجرای مداوم راهبرد تجزیه توسط قدرت های غربی است. این توطئه، در دوره های مختلف تاریخی و با شیوه های گوناگون به اجرا درآمده است: تجزیه در دوران قاجار؛ میراث استعمارگری: اواخر جنگ جهانی اول، زمانی که امپراتوری عثمانی در آستانه فروپاشی بود و مرزهای منطقه دستخوش تغییرات بنیادین می شد، وزارت خارجه انگلستان آشکارا بحث جدایی مناطقی از ایران را مطرح کرد. به عنوان مثال، در مورد محمره (خرمشهر کنونی)، انگلیسی ها معتقد بودند که این منطقه با وجود اهمیت تاریخی و تعلق به ایران، نباید در اختیار کشوری باشد که احتمال مخالفت با منافع آن ها در آینده وجود دارد. فعال مطالعات تاریخی در حوزه سیاست معاصر می گوید: این طرز تفکر، ریشه در نگرش استعماری و بی توجهی به حاکمیت ملی کشورها داشت. راهکارشان چه بود؟ جدایی محمره از ایران و واگذاری آن به عثمانی، البته تحت کنترل خودشان. این رویکرد، نمونه بارز سیاست تجزیه است که حتی در دوران ضعف ایران نیز به دنبال تضعیف بیشتر آن بودند و از هر فرصتی برای کاستن از وسعت و قدرت این سرزمین بهره می بردند. تجزیه در دوران پهلوی؛ تداوم سیاست های تضعیف کننده: دوران پهلوی اول و دوم نیز شاهد جدایی بخش های مهمی از خاک ایران بدون درگیری های نظامی بود. این جدایی ها که غالباً در پشت پرده و با فشارهای خارجی صورت می گرفت، ضربات جبران ناپذیری به تمامیت ارضی ایران وارد کرد. بحرین که سال ها جزء لاینفک خاک ایران بود، در این دوره جدا شد. آرارات به ترکیه واگذار گردید. دشت ناامید که بخشی از سیستان و بلوچستان بود، به افغانستان داده شد. سهم ایران از اروند به نفع عراق تغییر کرد و قصبه فیروزه نیز به روسیه واگذار شد. این ها تنها نمونه هایی از مناطقی هستند که در این دوره از ایران جدا شده و به کشورهای دیگر واگذار شدند. این اقدامات، در راستای همان سیاست کلی تضعیف و کوچک سازی ایران بود. اصغری تأکید می کند: دوران پهلوی اول و دوم هم تا توانستند ایران را کوچک و کوچک تر کردند و اساساً راهبرد تجزیه نیازی به توضیح ندارد. این سخن، به خوبی نشان می دهد که سیاست تجزیه، در ادوار مختلف و با شیوه های گوناگون، همواره در دستور کار غرب قرار داشته و حکام دست نشانده یا ضعیف، ناگزیر به اجرای آن بوده اند. *پشت پرده حمایت از گروه های تجزیه طلب؛ ابزار نوین برای هدف کهن اصغری معتقد است که امروزه با فراهم شدن شرایط و بروز کوچک ترین ناآرامی ها، غرب از گروه های تجزیه طلب در مناطق مختلف ایران از جمله کردستان، خوزستان، آذربایجان و سیستان و بلوچستان به شدت حمایت می کند. این حمایت ها، نه از سر دلسوزی برای مردم این مناطق، بلکه در راستای همان راهبرد کلی تجزیه ایران است که هدف آن، تبدیل یک ایران مقتدر و یکپارچه به مجموعه ای از واحدهای کوچک تر و وابسته است. این گروه ها، به ابزاری در دست قدرت های خارجی تبدیل شده اند تا از طریق ایجاد اختلاف قومی و مذهبی، به هدف نهایی خود یعنی تجزیه ایران دست یابند. آن ها سرمایه گذاری های عظیمی روی رسانه ها، آموزش و تسلیح این گروه ها می کنند تا شعله های جدایی طلبی را در کشور برافروزند. *روایتی تاریخی از تکرار یک توطئه پژوهشگر برجسته تاریخ سیاسی معاصر ایران در این باره می گوید: اگر ایران به غرب تسلیم شود، هیچ گاه به ژاپن تبدیل نخواهد شد. این جمله، چکیده ای از دهه ها سیاست غرب در قبال ایران است که ریشه در یک راهبرد اساسی و مستمر دارد: تجزیه ایران. این راهبرد، نه یک اتفاق مقطعی، بلکه میراثی دیرینه از دوران استعمار است که با هدف تضعیف ایران و تبدیل آن به موجودیت های کوچک تر و قابل کنترل تر دنبال شده است. برای درک عمق این موضوع، باید به ریشه های تاریخی و شواهد متعددی که در طول قرون متمادی وجود داشته، پرداخت. *رویای ژاپن و واقعیت ایرانستان؛ یک پارادوکس تاریخی تصور ژاپن شدن در سایه تسلیم، رویایی واهی و بی اساس است. ژاپن پس از جنگ جهانی دوم، تحت شرایطی خاص و با راهبردی متفاوت از سوی آمریکا، مسیر توسعه و پیشرفت صنعتی را طی کرد. اما در مورد ایران، رویکرد غرب همواره بر تضعیف و تجزیه متمرکز بوده است. این تفاوت در رویکرد، نه تنها از ملاحظات جغرافیایی و منابع طبیعی ایران نشئت می گیرد، بلکه ریشه در تاریخ طولانی مقاومت و استقلال خواهی این ملت دارد که همواره سدی در برابر سیطره بیگانگان بوده است. رهبر معظم انقلاب نیز در سخنان روشنگرانه خود در پنجم تیرماه سال جاری به این نکته مهم اشاره کردند که وقتی ترامپ بحث تسلیم را مطرح کرده، یعنی حقیقت مسئله را لو داده و به همه فهمانده که آمریکا به کمتر از تسلیم ایران راضی نمی شود. این جمله، ماهیت اصلی تقابل غرب با ایران را آشکار می سازد که فراتر از بهانه هایی چون برنامه هسته ای، حقوق بشر، یا دموکراسی سازی، ریشه در خواست تضعیف و تکه تکه کردن ایران دارد. آن ها به دنبال کشوری مستقل و قدرتمند در این نقطه حساس از جهان نیستند، بلکه به دنبال یک ایرانستان دست نشانده و تجزیه شده اند تا بتوانند بر منابع و مسیرهای انرژی مسلط شوند و نفوذ خود را در منطقه تثبیت کنند. این نگاه، کاملاً با منافع ملی و تاریخی ایران در تضاد است. *هوشیاری در برابر توهمات و تداوم مسیر مقاومت با این اوصاف شاهدیم که تصور اینکه تسلیم در برابر غرب، می تواند دروازه های پیشرفت و سعادت را به روی ایران بگشاید و این کشور را به ژاپن دوم تبدیل کند، نه تنها ساده لوحانه است، بلکه نادیده گرفتن درس های تلخ تاریخ و چشم بستن بر واقعیت های موجود است. راهبرد تجزیه ایران، از دیرباز در دستور کار قدرت های خارجی بوده و همچنان نیز به اشکال مختلف، از حمایت های سیاسی و مالی تا تحریک گروه های جدایی طلب، ادامه دارد. هدف نهایی، نه رفاه مردم ایران، بلکه تضعیف و تکه تکه کردن این سرزمین است تا منافع نامشروع و سلطه طلبانه قدرت های بزرگ تأمین شود. به گفته فعال مطالعات تاریخی در حوزه سیاست معاصر، درک عمیق این راهبردها و هوشیاری در برابر توهمات، برای حفظ استقلال، تمامیت ارضی و اقتدار جمهوری اسلامی ایران حیاتی است. ملت ایران با بصیرت و هوشمندی خود، بارها نشان داده است که هرگونه توطئه برای تجزیه را خنثی خواهد کرد. راه پیش رو، نه تسلیم، بلکه مقاومت عزتمندانه، تکیه بر توانمندی های داخلی و حفظ یکپارچگی ملی است. آیا ملت ایران، با بصیرت انقلابی و وحدت ملی خود، اجازه خواهند داد تاریخ تلخ تجزیه تکرار شود؟ قطعاً نه. منبع: فارس