>>پايگاه خبری تحليلی حديد نيوز 5 بهمن 1394 ساعت 16:11 http://www.hadidnews.com/news/33609/قیامی-خونخواهی-شهدای-کربلا -------------------------------------------------- سالروز آغاز قیام مختار در کوفه عنوان : قیامی به خونخواهی شهدای کربلا -------------------------------------------------- بعد از بیعت با علی بن ابی طالب(ع) و آل علی(ع)، درست تر از این، با کسی بیعت نکرده اید. پس براساس: کتاب خدا، سنت پیامبر(ص)، انتقام خون اهل بیت(ع)، جهاد با تجاوزگران به حریم الهی، دفاع از محرومین و جنگ با کسی که با آنان بجنگد و صلح با کسی که با آنها به صلح رفتار کند، با من بیعت نمایید متن : مختار، فرزند ابوعبید ثقفی است، کسی که شهرتش مدیون شجاعتش است. اولین سابقه مختار در تاریخ اسلام نقلی است که درباره برخورد غیر شیعی او با امام حسن(ع)به او نسبت داده شده است. هنگامی که امام در ساباط مدائن راحت برداشت و در خانه حاکم مدائن، عموی مختار، سکنی گزید، مختار پیشنهاد کرد تا او را تحویل معاویه داده و حسن نیت خود را نزد معاویه اثبات کند. اما عمویش از این سخن برآشفت و مختار نیز ساکت گشت. [1] گفته اند که به همین دلیل مختار نزد شیعیان، از عثمانیه به شمار می آمد [2] تا اینکه بعدها خود به شیعیان پیوست. احتمال ساختگی بودن چنین نقلی زیاد است، زیرا انگیزه های فراوانی در میان راویان اموی وجود دارد تا مختار را دورو، منافق، دروغگو، و شخصیت او را بی ثبات جلوه دهند. و آنچه مسلم است اینکه مختار قبل از واقعه کربلا، یکی از شیعیان معروف در کوفه بوده وهنگامی که مسلم بن عقیل به کوفه آمد، در منزل او اقامت کرد. [3] زمانی که مسلم با حمله به قصر ابن زیاد خود را درگیر کرد و پس از چندی دستگیر شد و به شهادت رسید، مختار نتوانست در قیام او شرکت کند، زیرا از قبل موعدی برای شروع قیام وجود نداشت. مختار از کوفه خارج شده بود و [4] هنگامی که به کوفه رسید، ابن زیاد بر شهر تسلط یافته و حکومت نظامی اعلام کرده و بسیاری به اجبار در مسجد محبوس شده بودند.دستگیری مختار و به زندان افتادن او در طول جریان کربلابعد از پایان یافتن محاصره، و آنگاه که کوفه نیز به دست زبیری ها افتاد، مختار به کوفه بازگشت. ابن زبیر که نسبت به او مظنون بود، او را مورد توجه قرار نداد. اغلب مؤرخان گفته اند که مختار که پس از واقعه کربلا مکرر از انتقام گرفتن از قاتلین حسین بن علی(ع) سخن گفته است. [7] آمدن او به کوفه، مصادف با آمادگی توابین برای خروج از شهر بود. طبعا شخصیت سلیمان و سابقه او بسیار زیادتر از مختار بود و لذا مختار نمی توانست در برابر او، شیعیان را به سوی خویش جذب کند. در عین حال اعتقادی نیز به اقدام سلیمان نداشت و لذا بصراحت اظهار می کرد: لا علم له بالحروب و السیاسة ، [8] سلیمان آشنایی با جنگ و سیاست ندارد.دعوت مختار از بازماندگان قیام توابینمختار به صورت پنهانی شیعیان را در محافلی فراهم می آورد و به عنوان نماینده محمد بن حنفیه آنان را به سوی خویش دعوت می کرد. این مساله در عین آنکه توجه شیعیان را به سوی او معطوف می ساخت، سبب تردید نیز در میان آنها می شد، تردید آنها در صداقت مختار نسبت به نمایندگی از سوی محمد بن حنفیه بود. آنان برای کسب اطمینان، تصمیم گرفتند تا به مدینه رفته و از محمد بن حنفیه در این باره سوال کنند. عبد الرحمن بن شریح و گروهی دیگر روانه مدینه شدند و به طور خصوصی با ابن حنفیه ملاقات کرده و موضع او را نسبت به مختار سؤال کردند. محمد بن حنفیه از مختار به صورت سربسته و مبهم حمایت کرد. او گفت: اما ما ذکرتم من دعاء من دعاکم الی الطلب بدمائنا فوالله لوددت ان الله انتصر لنا من عدونا بمن شاء من خلقه . [11] در مورد آنچه گفتید که کسی شما را دعوت کرده تا انتقام خون اهل بیت را بگیرید، به خدا من دوست دارم تا خداوند به دست هر کس که خود از بندگانش خواهد، انتقام ما را بگیرد.مختار در پی افراد نیرومند و پرنفوذی بود که بتواند پایگاه اجتماعی خود را با داشتن حمایت برخی از سران قبایل محکم کند. از جمله این افراد، ابراهیم بن اشتر، فرزند مالک اشتر بود که هم از لحاظ شهرت تشیع پدر مقامی داشت و هم از حیث شجاعت و نفوذ خود در نخغیهای کوفه. مختار پس از مذاکراتی توانست ابراهیم را به خود جلب کرده به وسیله او موضع خود را در کوفه تقویت کند، گرچه بعدها ابراهیم از او جدا شد.پیوستن ابراهیم بن اشتر و آغاز قیام مختارمختار با مردم کوفه به عنوان امیر آنها بیعت کرد و با توجه به عقیده شیعی خود به آنها گفت: بعد از بیعت با علی بن ابی طالب(ع) و آل علی(ع)، درست تر از این بیعت، با کسی بیعت نکرده اند. [17] او سپس آنچه را باید بر اساس آن بیعت صورت گیرد، مطرح کرد: کتاب خدا، سنت پیامبر(ص)، انتقام خون اهل بیت(ع)، جهاد با تجاوزگران به حریم الهی، دفاع از محرومین و جنگ با کسی که با آنان بجنگد و صلح با کسی که با آنها به صلح رفتار کند. [18] او که اینک کوفه را در اختیار داشت، کوشید تا در آغاز امنیت عمومی ایجاد کرده و پس از آن کسانی را که در جریان کربلا نقشی داشته اند، از بین ببرد.آرامش کوفه دیری نپاییداشراف برای مشورت نزد عبد الرحمان بن مخنف رفتند. اما او آنها را از جنگ با مختار برحذر داشت و گفت که شجاعان قوم با او هستند و اضافه بر آن، موالی، که هم شجاعت عربی و هم عداوت عجمی دارند، در کنارش می باشند. او از اشراف خواست تا صبر کنند تا نیروهایی از بصره یا شام برسد. [23] اشراف این پیشنهاد را نپذیرفتند. زیرا در آن شرایط اغلب نیروهای طرفدار مختار بویژه ابراهیم بن اشتر به طرف موصل روانه شده بودند. آنها احساس کردند که در این فاصله به راحتی می توانند مختار را شکست دهند.لشکری که به فرماندهی ابراهیم از کوفه خارج شده بود، هنوز به مدائن نرسیده بود که شورش آغاز شد. مختار که اوضاع را نامساعد دید، کسی را به دنبال ابراهیم فرستاد تا به کوفه بازگردد و خود نیز مشغول مماشات و مذاکرات با شورشیان شد تا آنها را مشغول کند. [24] یک روز پیش از رسیدن ابراهیم درگیری آغاز شد. سرعت ابراهیم در بازگشت و مقاومت مختار، جنگ را به نفع مختار خاتمه داد. در این جنگ 135 نفر از سپاه مختار و 640 نفر از افرادی که اشراف آماده کرده بودند، کشته شدند.شورش اشراف موجب شد تا مختار، که تا آن هنگام در مورد انتقام خون اهل بیت(ع) کاری نکرده بود، دست به کار شود. اولین اقدام او در این جهت کشتن 284 نفر از پانصد اسیری بود که در جنگ با اشراف کوفه به اسارت خود در آورده بود. اینها کسانی بودند که به شهادت دیگران در کربلا حضور داشتند.پس از آن مختار اعلام کرد: انه من اغلق بابه فهو آمن الا رجلا شرک فی دم آل محمد(ص)، [25] هرکس که در خانه خویش را به روی خود ببندد، امنیت خواهد داشت، مگر کسی که در ریختن خون فرزندان پیامبر(ص)مشارکت داشته است.اشراف که مطمئن بودند این بار مختار با قاطعیت آنها را دستگیر کرده و از بین خواهد برد، به سمت بصره فرار کردند و گروهی نیز در همان کوفه مخفی شدند. مختار اعلام کرد: ما من دیننا ترک قوم قتلوا الحسین یمشون احیاء فی الارض . رها کردن قاتلین حسین(ع)تا اینکه آسوده در روی زمین زندگی کنند، از دین ما نیست. این به معنای اعلام کشتن آنها بود. یاران مختار، کسانی را که در واقعه کربلا شرکت داشتند، یکی بعد از دیگری یادآوری می کرده و آنها را نزد او می آوردند. او دستهای گروهی و پاهای گروهی دیگر از آنان را قطع می کرد تا اینکه تعداد زیادی از آنها را به قتل رساند. [26]این حوادث مرزبندی خاصی را ایجاد کرد: شیعیان بکلی از گروههای دیگر جدا شدند. اگر مختار تا قبل از آن کوشش در جذب همه جناحها داشت، اینک تنها پشتوانه اش شیعیان بودند. در مقابل آنها، افزون بر کسانی که طرفدار بنی امیه بودند، طرفداران آل زبیر نیز حضور داشتند. تعداد این افراد کم نبود. بسیاری به بصره رفتند و بسیاری نیز در انتظار فرصت ماندند. با این حال مختار می کوشید تا بر جذبه خود بیفزاید. مورخان درباره رفتار او آورده اند: . . . و کان مختار اول من ظهر احسن شی ء سیرة و تالفا للناس ، [31] او اولین کسی بود که بهترین رفتار را داشت و در تالیف قلوب مردم می کوشید. ابن اعثم نیز نوشته است: و احبه الناس حبا شدیدا، [32] مردم او را بسیار دوست می داشتند. مختار، که مشکل داخلی خود را با سرکوبی اشراف و وابستگان به امویها و زبیریها حل کرده بود، به فکر توسعه مناطق تحت حکومت خود افتاد.تلاش مختار برای توسعه مناطق تحت حکومتشنتیجه این شد که پیش از رسیدن دستورات مختار، سپاه ابن زبیر با سپاه مختار برخورد کرد و به علت اینکه آنها حاضر به پذیرش فرماندهی زبیریها نشدند، مورد حمله قرار گرفته و بسیاری از آنها کشته و بسیاری نیز گریختند. هدف واقعی مختار، در نامه ای که بعد از آن به محمد بن حنفیه فرستاد، روشن شد: او در نامه نوشته بود: فانی بعثت الیک جندا لیذلوا لک الاعداء و لیحوزوا لک البلاد، من این سپاه را فرستادم تا دشمنان تو را ذلیل کرده و بلاد را در تصرف تو در آوردند. از این نامه روشن می شود که هدف او از بین بردن دشمنان اهل بیت(ع)و رها کردن سرزمین حجاز برای حاکمیت شیعی بود. ابن حنفیه در پاسخ این نامه، که از او اجازه خواسته بود تا سپاه بی شماری را به سوی مدینه گسیل کند، با تمجید از او و نیتش نوشت: اگر من قصد جنگ داشتم، مردم زیادی بودند که به من ملحق شدند، اما من خود کناره گرفته ام. [35] مدتی بعد که محمد بن حنفیه و جمعی از بنی هاشم به مکه رفتند، ابن زبیر با تهدید از آنها خواست تا بیعت کنند. چون از این کار سرباز زدند، ایشان را زندانی کرد و حتی تهدید کرد که آنها را آتش خواهد زد. این کار بسیار جرات می خواست، اما ابن زبیر مشاهده کرد که اگر آنها بیعت نکنند، نمی تواند حاکمیت خود را بر مناطق دیگر و با آرامش خاطر تثبیت کند. افزون بر آن، بیعت، آنها کار مختار را نیز در کوفه که مدعی نمایندگی محمد بن حنفیه بود سست می کرد. زمانی که به عروة بن زبیر - که ادعای فقاهت داشت - در این باره اعتراض کردند، گفت: هدف برادرم اتحاد کلمه و جلوگیری از اختلاف میان مسلمانان است، درست به همان صورت که عمر بن خطاب در جریان اخذ بیعت از بنی هاشم برای ابوبکر در خانه آنها هیزم جمع کرد. [36] ابن حنفیه که اوضاع را بدین صورت دید، نامه ای برای مختار فرستاد تا به کمک آنها بشتابد. [37] مختار نیز حدود یکصد و پنجاه نفر را به صورت گروه گروه به مکه فرستاد تا کسی متوجه آنها نشده و بدون درگیری، بنی هاشم را نجات دهند. این گروه با شعاریا لثارات حسین به طرف زمزم، محل زندان بنی هاشم، رفته و آنها را آزاد کردند. ابن زبیر و گروه ارسالی مختار هر دو از اقدام به درگیری، که طبعا موجب خونریزی در حرم بود، امتناع کردند. از آنجا که این گروه از یاران مختار، با چوب(نه با شمشیر)وارد مکه شدند، به نام خشبیه شهرت یافتند. [38] مهمترین اقدام مختار را می توان مقابله با سپاه شام دانست. این مقابله در سال 67 هجری میان سپاه اعزامی مختار، به فرماندهی ابراهیم بن اشتر، و سپاه شام، به فرماندهی عبید الله بن زیاد، صورت گرفت. در این جریان برخی از مهمترین رهبران شام، که مدتها در جنگهای مختلف علیه عراق شرکت کرده بودند، کشته شدند. عبید الله بن زیاد، حصین بن نمیر سکونی، شرحبیل بن ذی الکلاع، از کشته شدگان بودند. باقیمانده سپاه نیز لنگان و گریزان در سرزمین موصل آواره گشتند.حمله فراریان کوفه و شهادت مختار[1] ترجمة الامام الحسن(ع)، ابن سعد، ص 154، تاریخ الطبری، ج 4، ص 441[2] انساب الاشراف، ج 5، ص 214[3] تاریخ الطبری، ج 4، ص 440، و نک: مبعوث الحسین، ص 98، الکامل فی التاریخ، ج 4، ص 22، انساب الاشراف، ج 5، ص[4] انساب الاشراف، ج 5، ص 215[5] تاریخ الطبری، ج 4، ص 441 - 442[6] تاریخ الطبری، ج 4، ص 446[7] همان، ج 4، ص 443[8] همان، ج 4، ص 434 449[9] الفتوح، ج 6، ص 1156. الفتوح، ج 5، ص 74، و نک: تاریخ الطبری، ج 4، ص 488[10] تاریخ الطبری، ج 4، صص 471، 478، انساب الاشراف، ج 5، ص 212[11] تاریخ الطبری، ج 4، ص 393، الفتوح، ج 5، صص 91، 92، 93[12] الفتوح، ج 6، ص 99، معمولا بنی امیه و به تبع آنها آل زبیر از نسبت دادن کلمه ترابیه قصد تحقیر شیعه را داشتند.[13] تاریخ الطبری، ج 4، ص 498، الفتوح، ج 6، ص 103[14] الفتوح، ج 6، ص 105[15] تاریخ الطبری، ج 4، ص 498[16] الفتوح، ج 6، ص 103[17] تاریخ الطبری، ج 4، ص 508[18] همان، ج 4، ص 508، ابن اعثم، ج 6، ص 115[19] بر طبق روایت ابن اعثم، ج 6، ص 139[20] تاریخ الطبری، ج 4، ص 518[21] الفتوح، ج 6، ص 146[22] همان، ج 6، ص 146[23] الفتوح، ج 6، ص 147، تاریخ الطبری، ج 4، ص 518[24] همان، ج 6، ص 149[25] تاریخ الطبری، ج 4، ص 524[26] الفتوح، ج 6، ص 119[27] همان، ج 6، ص 139[28] همان، ج 6، صص 122، 123، از امام باقر(ع)نقل شده است: اما اامان المختار لعمر بن سعد الا ان یحدث حدثا فانه کان یرید به اذا دخل الخلاء و احدث. . . ، تاریخ الطبری، ج 6، ص 343[29] الفتوح، ج 6، ص 123[30] تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 259[31] تاریخ الطبری، ج 4، ص 53[32] الفتوح، ج 6، ص 120[33] همان، ج 4، صص 536، 537[34] همان، ج 4، ص 542[35] همان، ج 4، ص 542[36] انساب الاشراف، ج 3، ص 282[37] همان، ج 2، ص 283، الکامل فی التاریخ، ج 4، ص 250[38] تاریخ الطبری، ج 4، ص 544، مروج الذهب، ج 3، ص 99، انساب الاشراف، ج 3، ص 285، ج 5، ص 231[39] تاریخ الطبری، ج 4، ص 559